نفرین شده
پارت ۴۵
*۱۴ سال بعد*
جی یونگ: آپااا..اوماا.. ( یک ساله)
جی هو: داداشی.. بگو "اوپا"
کوک: اون هنوز خیلی کوچیکه تا بتونه راحت تلفظ کنه
جی یونگ: اوپ...اوپ..اوپاا
جی هو: آفرینننن ( بلندش کردم و چرخوندمش)...مامان..مامان شنیدی؟
ا/ت: آره..آره ( خنده)
کوک: آفرین به دختر باهوشم
جی یونگ: خنده*
* آنا و ته اومدن*
جی هو: عمو بلاخره جی یونگ تونست بگه اوپاا
آنا: آفرین به دختر گل ( بغلش کردم)
کوک و ا/ت: بشینید !
ا/ت: جی یونگ تاتی تاتی اومد پیشم و دستاشو باز و بسته کرد*..شیر میخوای؟.. بیا بریم شیر بهت بدم.. چند دقیقه دیگه میام
جی یونگ: اومم☝️ ( ناله) ( باز و بسته کردن دست*)
ته: جی هو بزرگ شدی هااا
آنا: خیلی بزرگ شدی
جی هو: ممنون😅
کوک: پسر دکتر جئونه دیگه
جی هو: خاله آنا بچه کی دنیا میاد
آنا: دستمو گذاشتم رو شکم بر آمده ام* این ماه...
ته: جینا کوچولو زود بیا خب؟
کوک: خیلی منتظرشممم
کوک: من بدنیاش میارمممااا
ته: خیلی خب 😂
* روز بدنیا اومدن بچه*
جین: بچها عجله کنیننن
ا/ت: کجا؟؟ هنوز بدنیا نیومده
جی هوپ: جی یونگ و جی هو کجان؟
ا/ت: خونه به زور نزاشتم بیان..
کوک: بدنیااا اومد
**
جی هو : بدو بدو کنان اومد*.. بابا.. بابا..جی یونگ حالش بده
کوک: (یلحظه جی هو رو دیدم با جی یونگ که تو بغلشه بدو بدو میان)...چیشده؟
جی هو: فک کنم شکمش درد میکنه
کوک: خیلی خب تو برو پیش بقیه و مامان تا من بیام..( جی یونگ رو ازش گرفتم)
*۱۴ سال بعد*
جی یونگ: آپااا..اوماا.. ( یک ساله)
جی هو: داداشی.. بگو "اوپا"
کوک: اون هنوز خیلی کوچیکه تا بتونه راحت تلفظ کنه
جی یونگ: اوپ...اوپ..اوپاا
جی هو: آفرینننن ( بلندش کردم و چرخوندمش)...مامان..مامان شنیدی؟
ا/ت: آره..آره ( خنده)
کوک: آفرین به دختر باهوشم
جی یونگ: خنده*
* آنا و ته اومدن*
جی هو: عمو بلاخره جی یونگ تونست بگه اوپاا
آنا: آفرین به دختر گل ( بغلش کردم)
کوک و ا/ت: بشینید !
ا/ت: جی یونگ تاتی تاتی اومد پیشم و دستاشو باز و بسته کرد*..شیر میخوای؟.. بیا بریم شیر بهت بدم.. چند دقیقه دیگه میام
جی یونگ: اومم☝️ ( ناله) ( باز و بسته کردن دست*)
ته: جی هو بزرگ شدی هااا
آنا: خیلی بزرگ شدی
جی هو: ممنون😅
کوک: پسر دکتر جئونه دیگه
جی هو: خاله آنا بچه کی دنیا میاد
آنا: دستمو گذاشتم رو شکم بر آمده ام* این ماه...
ته: جینا کوچولو زود بیا خب؟
کوک: خیلی منتظرشممم
کوک: من بدنیاش میارمممااا
ته: خیلی خب 😂
* روز بدنیا اومدن بچه*
جین: بچها عجله کنیننن
ا/ت: کجا؟؟ هنوز بدنیا نیومده
جی هوپ: جی یونگ و جی هو کجان؟
ا/ت: خونه به زور نزاشتم بیان..
کوک: بدنیااا اومد
**
جی هو : بدو بدو کنان اومد*.. بابا.. بابا..جی یونگ حالش بده
کوک: (یلحظه جی هو رو دیدم با جی یونگ که تو بغلشه بدو بدو میان)...چیشده؟
جی هو: فک کنم شکمش درد میکنه
کوک: خیلی خب تو برو پیش بقیه و مامان تا من بیام..( جی یونگ رو ازش گرفتم)
۲۰.۰k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.