چرخُ فلک p70
دوباره دستشو رو چهارچوب در گذاشت:
_نچچچ...نمیشه..خانومییی..باید پیش ..پیش خودم باشی
از لحنش بدم اومد ادامه داد:
_این همه راه...از بی..بیمارستان اومدم...از پیش..زن..زن اولم اومدم..پیش تو ..که کنار تو..باشم
آتیش گرفتم
تا حالا به اینکه ایزابل زن اولشه اشاره ای نکرده بود و حالا داشت منتشو سرم میذاشت
_پس برگرد برو پیش همون زن اولت
مستانه خندید و دستشو گذاشت رو سینه هام
_نمیرممم..تو سینه هات..هم..هم خوشگلن هم سالم...با اینکه مال..مال اون بیچاره...بزرگتره..ولی..نا..ناقصه
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم..دستم بالا اومد و سیلی محکمی تو صورتش زدم
_خجالت بکششش...به خودت بیا جونگ کوککک...ببین زندگیمون چه وضعی شده
شوکه شده نگام کرد
بعد سریع رفت تو دستشویی..صدای آب اومد که فکر کنم برای اینکه مستی از سرش بپره آب به صورتش میزد
در حالی که موها و صورتش خیس بود اومد بیرون
خواست سمتم بیاد که جیغ زدم:
_سمت من نیاااا....این زندگی ای بود که میخواستی برام بسازیییی..ارهههه؟؟؟...از صبح تا شب با یه مشت آدم زبون نفهممم ولم میکنی میری...شبا هم یا با یه بوسه و بغل خرم میکنییی یا تا نصف شب با دوستات مست میکنی....این چه وضشههههه
چشماش سرخ بود...رگ هاش صورتش زده بودن بیرون عربده زد:
_بسههههه بسهههه ادامه ندهههه...بخدااا سرمو میکوبونم به دیواااررر
دوباره داد زدم:
_چراا..چراا ساکت شم؟؟....بسه هر چقدر تحمل کردم...تو حتی نمیزاری من سر کااار برمممم...اصلا به فکر من هستی..این بود دوست داشتن تووووو؟؟
نعره ای زد و مشتشو کوبید به آینه
جیغی از ترس زدم و عقب رفتم
جونگ کوک به مرز انفجار رسیده بود:
_دوست دارممممم...به هر کی میپرستی منه خر دوست دارمممم....بخاطر همین هم کشوندمت تو این گه دونی....گناهت اینه که من عاشقت شدمممم ..پس بااايدددد تحمللل کنیییییییی
خون از دستش چکه چکه میریخت
از ترس میلرزیدم...سرم داشت میترکید از درد
بدنم شل شده بود هق زدم:
_آروم باش..توروخدا داد نزن...اصلا من غلط کردم خوبه؟
یهو در باز شد و ننه گلاب و یکی دونفر دیگه اومدن تو:
_چه خبرته ..مگه سر گردنس عربده کشی میکنی جونگ کوک
جوابی به ننه گلاب نداد...گلی خانم چشمش به من افتاد و زد رو گونش:
_خدا مرگم بده...کلارا چرا رنگت مثل گچ ش..
سرم سوت کشید و بقیه حرفاشو نشنیدم
زیر زانو هام خالی شد..کم کم همه چی جاشو به سیاهی داد.
_نچچچ...نمیشه..خانومییی..باید پیش ..پیش خودم باشی
از لحنش بدم اومد ادامه داد:
_این همه راه...از بی..بیمارستان اومدم...از پیش..زن..زن اولم اومدم..پیش تو ..که کنار تو..باشم
آتیش گرفتم
تا حالا به اینکه ایزابل زن اولشه اشاره ای نکرده بود و حالا داشت منتشو سرم میذاشت
_پس برگرد برو پیش همون زن اولت
مستانه خندید و دستشو گذاشت رو سینه هام
_نمیرممم..تو سینه هات..هم..هم خوشگلن هم سالم...با اینکه مال..مال اون بیچاره...بزرگتره..ولی..نا..ناقصه
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم..دستم بالا اومد و سیلی محکمی تو صورتش زدم
_خجالت بکششش...به خودت بیا جونگ کوککک...ببین زندگیمون چه وضعی شده
شوکه شده نگام کرد
بعد سریع رفت تو دستشویی..صدای آب اومد که فکر کنم برای اینکه مستی از سرش بپره آب به صورتش میزد
در حالی که موها و صورتش خیس بود اومد بیرون
خواست سمتم بیاد که جیغ زدم:
_سمت من نیاااا....این زندگی ای بود که میخواستی برام بسازیییی..ارهههه؟؟؟...از صبح تا شب با یه مشت آدم زبون نفهممم ولم میکنی میری...شبا هم یا با یه بوسه و بغل خرم میکنییی یا تا نصف شب با دوستات مست میکنی....این چه وضشههههه
چشماش سرخ بود...رگ هاش صورتش زده بودن بیرون عربده زد:
_بسههههه بسهههه ادامه ندهههه...بخدااا سرمو میکوبونم به دیواااررر
دوباره داد زدم:
_چراا..چراا ساکت شم؟؟....بسه هر چقدر تحمل کردم...تو حتی نمیزاری من سر کااار برمممم...اصلا به فکر من هستی..این بود دوست داشتن تووووو؟؟
نعره ای زد و مشتشو کوبید به آینه
جیغی از ترس زدم و عقب رفتم
جونگ کوک به مرز انفجار رسیده بود:
_دوست دارممممم...به هر کی میپرستی منه خر دوست دارمممم....بخاطر همین هم کشوندمت تو این گه دونی....گناهت اینه که من عاشقت شدمممم ..پس بااايدددد تحمللل کنیییییییی
خون از دستش چکه چکه میریخت
از ترس میلرزیدم...سرم داشت میترکید از درد
بدنم شل شده بود هق زدم:
_آروم باش..توروخدا داد نزن...اصلا من غلط کردم خوبه؟
یهو در باز شد و ننه گلاب و یکی دونفر دیگه اومدن تو:
_چه خبرته ..مگه سر گردنس عربده کشی میکنی جونگ کوک
جوابی به ننه گلاب نداد...گلی خانم چشمش به من افتاد و زد رو گونش:
_خدا مرگم بده...کلارا چرا رنگت مثل گچ ش..
سرم سوت کشید و بقیه حرفاشو نشنیدم
زیر زانو هام خالی شد..کم کم همه چی جاشو به سیاهی داد.
۲۵.۲k
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.