میراث ابدی۲ 💜پــارت۲۲💜 کپ👇
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عمو بنگ چان ساکت بود فکر کنم بینشون فقط عمو بنگ چان ساکت تره.
آبجی به همراه شوگا و اون وو داخل شدن. عه اون وو اینجا چیکار میکنه؟ اون وو اومد نزدیک و تعظیم کرد...........
مامان: اون وو؟
دایی: آره با اجازت بزرگ شده.
اون وو: خوشحالم از دیدنتون عمه جان.
بابا: بانوهان چیشد؟
شوگا: برگشتن به اقامتگاهشون.
بابا: خوبه. بسه همگی برید سرکار خودتون بعدازظهر تو جلسه میبینمتون.
عمو جیمین: مطمدنی از کارت؟
بابا: ای بابا ول کن جیمین آره مطمئنم.
عمو جیمین هوفی کرد. حتما یه چیزی میدونست که میگفت..........
اون وو: جانگکوک خیلی شبیه میورانگه.
مینهووا: ایش خواهرم از این خوشگلتره.
بلند شدم..........
ــ ببین خودت داری شروع میکنیاااا.
بوگوم: بس کنید الان بزرگ شدیدا.
ــ این شروع کرد.
مامان: هر دوتون بس کنید.
ناچار تسلیم گفته های مامان شدم............
(جلسه عصرگاهی)
*جیـن
درباریان: علی حضرت سلامت باشند.
روی تخت سلطنتی نشستم...........
وزیر کیم: چه شده که عالیجناب جلسه عصرگاهی برگزار کردن؟
نگاهی به بانوهان کردم رنگش پریده بود پس فهمیده که میخوام از مقامش خلع کنم. نمیدونم این وزیر کیم کی میمیره از منم جوونتر به نظر میرسه............
ــ سریع میرم به اصل موضوع. من ملکه هان را از مقامشون خلع میکنم.
صدای پچ پچ درباریان همه جا را پر کرد. وزیر کیم با شوک.........
وزیر کیم: به چه دلیل؟
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
عمو بنگ چان ساکت بود فکر کنم بینشون فقط عمو بنگ چان ساکت تره.
آبجی به همراه شوگا و اون وو داخل شدن. عه اون وو اینجا چیکار میکنه؟ اون وو اومد نزدیک و تعظیم کرد...........
مامان: اون وو؟
دایی: آره با اجازت بزرگ شده.
اون وو: خوشحالم از دیدنتون عمه جان.
بابا: بانوهان چیشد؟
شوگا: برگشتن به اقامتگاهشون.
بابا: خوبه. بسه همگی برید سرکار خودتون بعدازظهر تو جلسه میبینمتون.
عمو جیمین: مطمدنی از کارت؟
بابا: ای بابا ول کن جیمین آره مطمئنم.
عمو جیمین هوفی کرد. حتما یه چیزی میدونست که میگفت..........
اون وو: جانگکوک خیلی شبیه میورانگه.
مینهووا: ایش خواهرم از این خوشگلتره.
بلند شدم..........
ــ ببین خودت داری شروع میکنیاااا.
بوگوم: بس کنید الان بزرگ شدیدا.
ــ این شروع کرد.
مامان: هر دوتون بس کنید.
ناچار تسلیم گفته های مامان شدم............
(جلسه عصرگاهی)
*جیـن
درباریان: علی حضرت سلامت باشند.
روی تخت سلطنتی نشستم...........
وزیر کیم: چه شده که عالیجناب جلسه عصرگاهی برگزار کردن؟
نگاهی به بانوهان کردم رنگش پریده بود پس فهمیده که میخوام از مقامش خلع کنم. نمیدونم این وزیر کیم کی میمیره از منم جوونتر به نظر میرسه............
ــ سریع میرم به اصل موضوع. من ملکه هان را از مقامشون خلع میکنم.
صدای پچ پچ درباریان همه جا را پر کرد. وزیر کیم با شوک.........
وزیر کیم: به چه دلیل؟
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
۸.۵k
۱۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.