ویو جنی(خودم )

ویو جنی(خودم )
یونا خیلی با اعضا بیش تر از همه جیمین صمیمی شد قرار شد بریم بار

یونا:ا.ت تو هم بیا دیگه ( لوس)
ا.ت : نه باشه یه وقت دیگه
یونگی: بیا دیگه خوش میگذره
ا.ت: اممممم
یونا: توروخداا( لوس)
ا.ت: اممم باش

فلش بک به ساعت ۸
( یونا الان اومد خونه ی ا.ت )

یونا: میگم ا.ت نگاه های یونگی فقط رو تو بود
ا.ت: چی میگی بابا بیا بریم آماده شیم
یونا : اوکی بابا(نیشخند)
یونا: ا.ت بزار من لباست رو انتخاب کنم
ا.ت : باشه فقط باز نباشه زیاد
یونا : بابا یه امشبو رو ول کن بابا
ا.ت : باشه
ویو یونا
وقتی توی کافه بودیم نگاه های یونگی فقط روی ا.ت بود و تصمیم گرفتم یه لباس باز بزا ا.ت انتخاب کنم ( عکس لباس هر دوتاشون رو میزارم )
لباسامونو پوشیدیم و حرکت کردیم
ویو وی
وقتی کافه بودیم دیدم شوگا فقط داره به ا.ت نگاه میکنه برا همین امشب بهش یه کت و شلوار جذاب بدم بپوشه( عکس رو میزارم)
ویو یونگی
به حسم کاملا اطمینان نداشتم ولی خیلی خوبه این دختره( ا.ت) آماده شدم وی بهم یه کت و شلوار جذاب بهم داد و پوشیدم و حرکت کردیم سمت بار

ویو ا.ت
ما زود تر رسیدیم داشتیم حرف میزدیم که یهو اومدن( اعضا رو میگه) یونگی خیلی سکسی شده بود
ویو یونگی
رفتیم داخل بوی سیگار و الکل زیاد بود اون ا.ت بود با یونا خیلی سکسی شده بود


اینم از پارت ۳ 🍇🍇🍇🍇