تک پارتی🔮🧸
قرار گذاشته بودین که یک شب باهم برید رستوران و خوش بگذرونید
امشب اون شب بود
کل رستوران رو فقط برای خودتون دوتا رزرو کرده بود
کم مونده بود از خوشحالی بال دربیاری
نامجون در ماشین رو برات باز و تو پیاده شدی
دستت رو تو دستش گرفت و هردو به سمت رستوران رفتید
در رو باز کردید و داخل شدید
هیچ کس اونجا نبود به جز کارکنان رستوران
ا/ت : نامجون ، امشب کسی نیست ؟؟
خنده ای کرد و گفت : اینجا رو فقط برای خودمون رزرو کردم
با ناباوری بهش زل زدی
باور نمیکردی که همچین کاری رو برات انجام داده
خوشحال شدی و تو بغلش پریدی
ا/ت : نامجون ممنونم ، تو خیلی خوبی
نامجون : خیلی خوبه که خوشت اومده
حالا نمیخوای بیای بشینیم
از بغلش پایین پریدی و گفتی : بریم
هردو روی میز وسط رستوران نشستید
پیشخدمت پیشتون اومد
پیشخدمت : خوش اومدید ، چی میل دارید ؟؟
پس از کلی فکر کردن تصمیم گرفتید که چی بخورید
سفارش دادید و منتظر موندید تا آماده شه
غذا رو آوردن
میخواستی شروع کنی که نامجون گفت صبر کن
دست نگه داشتی تا ببینم چکارت داره
از تو جیبش جعبه ای بیرون آورد
بازش کرد و جلوت گرفت
نامجون : با من ازدواج میکنی ؟؟؟
خندیدی و گفتی : بلههههه
نامجون : فکر نمیکردم انقدر زود بگی
خودت رو تچناراحت نشون دادی و گفتی : چیه ناراحتی که زود گفتم ؟؟؟
باشه حرفمو پس میگیرم
نامجون : نهههه ، داشتم باهات شوخی میکردم
حلقه رو بیرون آورد
دستت رو گرفت و حلقه رو داخل انگشتت کرد
نامجون : هوووو ، مبارک باشه
ا/ت : ممنون شوهر عزیزم
نامجون : واووو ، از الان شوهرت شدم؟؟
ا/ت : معلومه که شدی
#بی_تی_اس #آراِم #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #وی #کوکی #آرمی
امشب اون شب بود
کل رستوران رو فقط برای خودتون دوتا رزرو کرده بود
کم مونده بود از خوشحالی بال دربیاری
نامجون در ماشین رو برات باز و تو پیاده شدی
دستت رو تو دستش گرفت و هردو به سمت رستوران رفتید
در رو باز کردید و داخل شدید
هیچ کس اونجا نبود به جز کارکنان رستوران
ا/ت : نامجون ، امشب کسی نیست ؟؟
خنده ای کرد و گفت : اینجا رو فقط برای خودمون رزرو کردم
با ناباوری بهش زل زدی
باور نمیکردی که همچین کاری رو برات انجام داده
خوشحال شدی و تو بغلش پریدی
ا/ت : نامجون ممنونم ، تو خیلی خوبی
نامجون : خیلی خوبه که خوشت اومده
حالا نمیخوای بیای بشینیم
از بغلش پایین پریدی و گفتی : بریم
هردو روی میز وسط رستوران نشستید
پیشخدمت پیشتون اومد
پیشخدمت : خوش اومدید ، چی میل دارید ؟؟
پس از کلی فکر کردن تصمیم گرفتید که چی بخورید
سفارش دادید و منتظر موندید تا آماده شه
غذا رو آوردن
میخواستی شروع کنی که نامجون گفت صبر کن
دست نگه داشتی تا ببینم چکارت داره
از تو جیبش جعبه ای بیرون آورد
بازش کرد و جلوت گرفت
نامجون : با من ازدواج میکنی ؟؟؟
خندیدی و گفتی : بلههههه
نامجون : فکر نمیکردم انقدر زود بگی
خودت رو تچناراحت نشون دادی و گفتی : چیه ناراحتی که زود گفتم ؟؟؟
باشه حرفمو پس میگیرم
نامجون : نهههه ، داشتم باهات شوخی میکردم
حلقه رو بیرون آورد
دستت رو گرفت و حلقه رو داخل انگشتت کرد
نامجون : هوووو ، مبارک باشه
ا/ت : ممنون شوهر عزیزم
نامجون : واووو ، از الان شوهرت شدم؟؟
ا/ت : معلومه که شدی
#بی_تی_اس #آراِم #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #وی #کوکی #آرمی
۲۳.۵k
۲۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.