پارت ۷ فیک شوهر غیرتی من
صبح
ویو مینسو صبح چشام رو باز کردم دیدم یونگی بالای سرمه وداره موهامو ناز میکنه
یونگی: بیدار شدی قشنگم
مینسو: اممم صبح بخیر
یونگی: ام مینسو من دیشب از دستم در رفت کاری که نباید میکردم رو کردم
مینسو : یعنی اصلا جون من براتارزش نداره من از این خونهمیرم
از زبان آوا
مینسو سریع بسمت در رفت و مینسو لباس مناسبی نداشت در که باز کرد باشدت به سمت زمین پرت شد
یونگی بو د وزد تو گوش مینسو
مینسو: گریه
یونگی : قشنگم گریه نکن لطفا
ما میریم دکتر سریع لباس بپوش
مینسو: با .شه هق( گریه)
پرش زمانی به بیماستان
دکتر: خانوم شما مشکلتون برطرف شد
وشما صاحب دوتا دختر شدین
لیا: چه عاشقانه
یجی : من میخوام
پایان لطفا لایککنید بهتون گفتم تا پارت نو ولی دیدم میتونمتو یک پارت بنویسم
ویو مینسو صبح چشام رو باز کردم دیدم یونگی بالای سرمه وداره موهامو ناز میکنه
یونگی: بیدار شدی قشنگم
مینسو: اممم صبح بخیر
یونگی: ام مینسو من دیشب از دستم در رفت کاری که نباید میکردم رو کردم
مینسو : یعنی اصلا جون من براتارزش نداره من از این خونهمیرم
از زبان آوا
مینسو سریع بسمت در رفت و مینسو لباس مناسبی نداشت در که باز کرد باشدت به سمت زمین پرت شد
یونگی بو د وزد تو گوش مینسو
مینسو: گریه
یونگی : قشنگم گریه نکن لطفا
ما میریم دکتر سریع لباس بپوش
مینسو: با .شه هق( گریه)
پرش زمانی به بیماستان
دکتر: خانوم شما مشکلتون برطرف شد
وشما صاحب دوتا دختر شدین
لیا: چه عاشقانه
یجی : من میخوام
پایان لطفا لایککنید بهتون گفتم تا پارت نو ولی دیدم میتونمتو یک پارت بنویسم
۴.۱k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.