عشق کیوت پارت 2
زنگ مدرسه به صدا در اومدو همه بچه ها به طبقه پایین رفتیم
وقتی وارد حیاط شدیم دیدیم بارون اومده بود و آسمون تیره بود
جنی:کای جون میای بریم خونه ما؟
کای:ببخشید ولی من میخوام برم خونه کارلا
کارلا:وای ممنون کای
جنی: اصلا من چرا تورو دعوت میکنم
کای:جنی چرا اینقدر درکت
پایینه میگم قهر نکن میخوام برم ......
اما قبل از اینکه کای حرفشو بزنه
جنی بدو بدو رفت
نونا بدون توجه به بقیه شروع کرد به خارج شدن از مدرسه
از مدرسه خارج شد و داشت توی پیاده رو راه میرفت که صدای پیام از توی گوشیش اومد
یه لحظه وایساد و گوشیشو چک
کرد ببینه کیه اما وقتی دید شماره،شماره ی ناشناسیه خشکش زد
پیام و باز کرد نوشته بود
مخاطب ناشناس:سلام لیدی
نونا:سلام آقای.....
مخاطب:اونش دیگه به شما مربوط نیست
نونا:هی توبه من پیام دادی هاااا
مخاطب:که چی!
نونا:میگم شمارم و از کجا اوردییییییی
مخاطب:من هر دفعه شماره ای از الکی مینویسم و اگه جواب مو داد میدزدمش
نونا:چی چی میگی بابا چطور میخوای منو بدزدی
مخاطب:بنظرم زبون درازی نکن چون برات بد تموم میشه
نونا:خیالت تخت نمیتونی هیچ غلطی کنی
مخاطب:خودت خواستی
(این و که گفت آفلاین شد)
[نونا:آخه این چکار میخواد بکنه
وقتی نمیدونه کجام و از یه طرفم ترسیدم آخه ممکنه گوشیمو هک کرده باشه پس سریع باید برم خونه]
بدو بدو و خیلی سریع میدویید
(از زبان نونا)
مو به تنم سیخ شده بود و از اونجایی که خیلی ترسیده بودم هیچی رو نمیدیدم و فقط تند میدوییدم
یه دو،سه کیلو متری مونده بود به خونه که پام لیز خورد و با
مخ خوردم زمین
آیییی......پام درد میکنه....کمک.....کمک اما چون خیلی تند خورده بودم زمین و خیلی خسته بودم بیهوش شدم
چشمامو که باز کردم دیدم.........
وقتی وارد حیاط شدیم دیدیم بارون اومده بود و آسمون تیره بود
جنی:کای جون میای بریم خونه ما؟
کای:ببخشید ولی من میخوام برم خونه کارلا
کارلا:وای ممنون کای
جنی: اصلا من چرا تورو دعوت میکنم
کای:جنی چرا اینقدر درکت
پایینه میگم قهر نکن میخوام برم ......
اما قبل از اینکه کای حرفشو بزنه
جنی بدو بدو رفت
نونا بدون توجه به بقیه شروع کرد به خارج شدن از مدرسه
از مدرسه خارج شد و داشت توی پیاده رو راه میرفت که صدای پیام از توی گوشیش اومد
یه لحظه وایساد و گوشیشو چک
کرد ببینه کیه اما وقتی دید شماره،شماره ی ناشناسیه خشکش زد
پیام و باز کرد نوشته بود
مخاطب ناشناس:سلام لیدی
نونا:سلام آقای.....
مخاطب:اونش دیگه به شما مربوط نیست
نونا:هی توبه من پیام دادی هاااا
مخاطب:که چی!
نونا:میگم شمارم و از کجا اوردییییییی
مخاطب:من هر دفعه شماره ای از الکی مینویسم و اگه جواب مو داد میدزدمش
نونا:چی چی میگی بابا چطور میخوای منو بدزدی
مخاطب:بنظرم زبون درازی نکن چون برات بد تموم میشه
نونا:خیالت تخت نمیتونی هیچ غلطی کنی
مخاطب:خودت خواستی
(این و که گفت آفلاین شد)
[نونا:آخه این چکار میخواد بکنه
وقتی نمیدونه کجام و از یه طرفم ترسیدم آخه ممکنه گوشیمو هک کرده باشه پس سریع باید برم خونه]
بدو بدو و خیلی سریع میدویید
(از زبان نونا)
مو به تنم سیخ شده بود و از اونجایی که خیلی ترسیده بودم هیچی رو نمیدیدم و فقط تند میدوییدم
یه دو،سه کیلو متری مونده بود به خونه که پام لیز خورد و با
مخ خوردم زمین
آیییی......پام درد میکنه....کمک.....کمک اما چون خیلی تند خورده بودم زمین و خیلی خسته بودم بیهوش شدم
چشمامو که باز کردم دیدم.........
۲۸.۶k
۲۲ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.