عشق جدید
ا.ت و کوک رفتن خونه
اجوما:سلام خوش اومدین
ا.ت:مرسی اجوما ساشا خوابه؟
اجوما:بله خوابه منم کارم تموم شده دیگه برم
ا.ت:باشه خدا حافظ
کوک:عشقم ما هم بریم بخوابیم خستم
ا.ت:اوک
صبح ساعت۱۲ظهر
کوک:پس باید برای فشن شو جدید بریم پاریس
جنی:من بچه هارو میزارم خونه مامانم
ا.ت:فکر خوبیه
جیمین:پس فردا حرکت میکنیم
کوک:فقط رئیس شرکت iusهم میاد
ا.ت:خوبیه
فردا ساعت ۴ فرودگاه
ا.ت:تاحالا دیدیش
کوک:نه مثل اینکه تازه رئیس شده
سوکیونگ(سوکیونگ تو پنت هاسو نیستا)سلام من رئیس شرکت iusهستم شما هم اقای جئون هستیم
کوک:ا بله خیلی خوشبختم
ا.ت:سلام من همسر آقا جئون و مدل شرکت ا.ت هستم
جنی:منم دستیار آقای پارک جنی هستم
جیمین:منم حساب دار شرکت جیمین هستم
سوکیونگ:از دیدن همتون خوش بختم ا راستی ایشون همسرم و مدیر داخلی شرکت هستن(به اقایی که کنارش بود اشاره کرد)
جین(سوپرازززززز) خوشبختم
آقا اینا سوار هواپیما شدن دیگهههه
۱ ساعت بعد
ا.ت:کوک
کوک:جونم
ا.ت:کی میرسیم
کوک:ی چند ساعت دیگه
ا.ت:هوم خوابم میاد
ا.ت سرشو گذاشت رو شونه کوک و خوابید
جنی و جیمین همین طور
۳ ساعت بعد هتل
ا.ت:اوف من من برم دوش بگیرم
کوک:باش
ا.ت رفت دوش گرفت اومد دید کوک خوابه
چون شب بود اونم کنارش خوابید
صبح ساعت ۱۰
(علامت کوک_علامت ات@علامت جنی♡علامت جیمین٪علامت سوکیونگ*علامت جین!)
_مدل کفشش خوبه
*به نظرتون زیاد شلوغ نیس بهتره بقیه کفش ها هم ببینیم
_این خوبه
*بله خوبه به هسرتونم میاد پس بریم برای عکس برداری
در یک باغ
جیمین و جنی داشتن کارای شرمتو انجام میدادن
کوک هم داشت همرو کنترل میکرد
@خب اینجوری خوبه
*عالی
!یکم بیاین نزدیک تر نور خورشید میخوره بهتون
کوک که محو ا.ت شده بود کهههههه
سوکیونگ حالش بعد میشه میره دست شویی
@من میرم پیشش
!منم میام
@میخوای بیای تو دست شویی زنونه
!اممم فک کنم خودت بری بهتره
ا.ت رفت دید سوکیونگ داره گریه میکنه
@سوکیونگ عزیزم چرا گریه میکنی
*ا.ت تو بچه داری
@اره ی دختر خیلی خوشگل
*حالا شده از بدنیا اوردنش پشیمون شی
@این چه حرفیه معلومه گه نه
*ا.ت من حالمم
@اینکه خبر خوبیه
*ولی
....
اجوما:سلام خوش اومدین
ا.ت:مرسی اجوما ساشا خوابه؟
اجوما:بله خوابه منم کارم تموم شده دیگه برم
ا.ت:باشه خدا حافظ
کوک:عشقم ما هم بریم بخوابیم خستم
ا.ت:اوک
صبح ساعت۱۲ظهر
کوک:پس باید برای فشن شو جدید بریم پاریس
جنی:من بچه هارو میزارم خونه مامانم
ا.ت:فکر خوبیه
جیمین:پس فردا حرکت میکنیم
کوک:فقط رئیس شرکت iusهم میاد
ا.ت:خوبیه
فردا ساعت ۴ فرودگاه
ا.ت:تاحالا دیدیش
کوک:نه مثل اینکه تازه رئیس شده
سوکیونگ(سوکیونگ تو پنت هاسو نیستا)سلام من رئیس شرکت iusهستم شما هم اقای جئون هستیم
کوک:ا بله خیلی خوشبختم
ا.ت:سلام من همسر آقا جئون و مدل شرکت ا.ت هستم
جنی:منم دستیار آقای پارک جنی هستم
جیمین:منم حساب دار شرکت جیمین هستم
سوکیونگ:از دیدن همتون خوش بختم ا راستی ایشون همسرم و مدیر داخلی شرکت هستن(به اقایی که کنارش بود اشاره کرد)
جین(سوپرازززززز) خوشبختم
آقا اینا سوار هواپیما شدن دیگهههه
۱ ساعت بعد
ا.ت:کوک
کوک:جونم
ا.ت:کی میرسیم
کوک:ی چند ساعت دیگه
ا.ت:هوم خوابم میاد
ا.ت سرشو گذاشت رو شونه کوک و خوابید
جنی و جیمین همین طور
۳ ساعت بعد هتل
ا.ت:اوف من من برم دوش بگیرم
کوک:باش
ا.ت رفت دوش گرفت اومد دید کوک خوابه
چون شب بود اونم کنارش خوابید
صبح ساعت ۱۰
(علامت کوک_علامت ات@علامت جنی♡علامت جیمین٪علامت سوکیونگ*علامت جین!)
_مدل کفشش خوبه
*به نظرتون زیاد شلوغ نیس بهتره بقیه کفش ها هم ببینیم
_این خوبه
*بله خوبه به هسرتونم میاد پس بریم برای عکس برداری
در یک باغ
جیمین و جنی داشتن کارای شرمتو انجام میدادن
کوک هم داشت همرو کنترل میکرد
@خب اینجوری خوبه
*عالی
!یکم بیاین نزدیک تر نور خورشید میخوره بهتون
کوک که محو ا.ت شده بود کهههههه
سوکیونگ حالش بعد میشه میره دست شویی
@من میرم پیشش
!منم میام
@میخوای بیای تو دست شویی زنونه
!اممم فک کنم خودت بری بهتره
ا.ت رفت دید سوکیونگ داره گریه میکنه
@سوکیونگ عزیزم چرا گریه میکنی
*ا.ت تو بچه داری
@اره ی دختر خیلی خوشگل
*حالا شده از بدنیا اوردنش پشیمون شی
@این چه حرفیه معلومه گه نه
*ا.ت من حالمم
@اینکه خبر خوبیه
*ولی
....
۳.۳k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.