پارت اول
پارت اول
بورا:
ساعت ۱۲ شب بود و بنده هنوز در کافه بودم😐امروز بخواطر دعوایی ک با پسر رئیس داشتم باید خدم تنهایی کل کافه رو تمیز میکردم واسه همین ساعت ۱۰ ک شد همه رفتن و من فقد موندم😑🔪
بورا:آییییی چقد کمرم درد میکنه ای خدااااااا...چقد من گه شانسم🙄اخه همین امروز باید اینجا انقد مرتب باشه
داشتم با خدم زر میزدم ک یهو دیدم دارن در میزنن
بورا:ای خدا این وقت شب براچی میاین کافه خووووووو😑🚶♀️
رفتم سمت در و به اون مردی ک پشت واستاده بود اشاره کردم بره..اما نرف
بورا:وای خدا چقد سِمِجه😐
درو باز کردم ک اومد تو
بورا:هوی اقا کجا میای میگم تعطیله🙄
؟؟:برای قهوه تلخ بیارین لطفا
بورا:چییی این وقت شب اومدی قهوه تلخم میخوای..😑نخیر اقا برو بیرون تا زنگ نزدم ب پلیس برو🔪😑
؟؟:اههه چقد لجبازی تو دختر
بورا:چی😐من؟خب راس میگم دیح برو تو خونه خدت قهوه تلخ بخور😐💔
؟؟:خدافس
بورا:واااا این چشههه😐اصن بهتر ک رف
کارام تموم شده بود و میخواستم برم خونه ک دیدم دوباره همون پسره توی ی ماشین شیک نشسته و داره منو نگا میکنه
بورا:وا😐
توجهی بهش نکردم و راه خدمو رفتم
حس میکردم تعقیبم میکنه اما اشتباه میکردم
رسیدم خونه
عین جنازه ها خدمو ول کردم رو تخت و با جمله ((ازت بدم میاد رئیس))ب خواب عمیقی فرو رفتم...
لایک و کامنت یادتون نره😐😂💔
بورا:
ساعت ۱۲ شب بود و بنده هنوز در کافه بودم😐امروز بخواطر دعوایی ک با پسر رئیس داشتم باید خدم تنهایی کل کافه رو تمیز میکردم واسه همین ساعت ۱۰ ک شد همه رفتن و من فقد موندم😑🔪
بورا:آییییی چقد کمرم درد میکنه ای خدااااااا...چقد من گه شانسم🙄اخه همین امروز باید اینجا انقد مرتب باشه
داشتم با خدم زر میزدم ک یهو دیدم دارن در میزنن
بورا:ای خدا این وقت شب براچی میاین کافه خووووووو😑🚶♀️
رفتم سمت در و به اون مردی ک پشت واستاده بود اشاره کردم بره..اما نرف
بورا:وای خدا چقد سِمِجه😐
درو باز کردم ک اومد تو
بورا:هوی اقا کجا میای میگم تعطیله🙄
؟؟:برای قهوه تلخ بیارین لطفا
بورا:چییی این وقت شب اومدی قهوه تلخم میخوای..😑نخیر اقا برو بیرون تا زنگ نزدم ب پلیس برو🔪😑
؟؟:اههه چقد لجبازی تو دختر
بورا:چی😐من؟خب راس میگم دیح برو تو خونه خدت قهوه تلخ بخور😐💔
؟؟:خدافس
بورا:واااا این چشههه😐اصن بهتر ک رف
کارام تموم شده بود و میخواستم برم خونه ک دیدم دوباره همون پسره توی ی ماشین شیک نشسته و داره منو نگا میکنه
بورا:وا😐
توجهی بهش نکردم و راه خدمو رفتم
حس میکردم تعقیبم میکنه اما اشتباه میکردم
رسیدم خونه
عین جنازه ها خدمو ول کردم رو تخت و با جمله ((ازت بدم میاد رئیس))ب خواب عمیقی فرو رفتم...
لایک و کامنت یادتون نره😐😂💔
۱۱.۴k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.