"سناریو"
درخواستی
وقتی فکر میکنی خونه نیست لباساتو در میاری تا عوض کنی و اعضا یواشکی میان خونه و میبیننت
نامجون:*ساکت یه گوشه وایمیسته و دید میزنه*چشمای من از کی انقدر کور بودن که زیباییتو نمیدیدن...
جین:*صبرش ته میکشه و درحالی که دکمه های بلیزشو باز میکنه میاد سمتت* دیگه نپوششون بیب منم دارم در میارم
شوگا:اوفففف چه جذاب
ا.ت:یونگیییی تو مگه بیرون نبودیییی
شوگا:الانم فکر کن من نیستم به کارت ادامه بده
جیهوپ:*نیشخندی میزنه و خوب سرتا پاتو آنالیز میکنه تا وقتی که لباستو بپوشی آروم یه گوشه وایمیسته*
جیمین: چرا وقتی من خونم تو پذیرایی لباس عوض نمیکنی ا.ت؟ بزار فیض ببریم...
تهیونگ:گمونم بهتره برم و شب برگرد...
(نمیدونم اونقدر ذهنت کثیف هست که بدونی چی میگم یا نه!)
جونگ کوک:*زمزمه میکنه:وایسا ببینم...چرا باید برای دید زدن بدن همسرم قایم بشم؟ *ا.ت تا من نگفتم حق نداری بپوشیشون!
ا.ت: یا خود خدا! چرا!؟
جونگ کوک:چون میخوام نگات کنم مشکلی هست آیا؟
وقتی فکر میکنی خونه نیست لباساتو در میاری تا عوض کنی و اعضا یواشکی میان خونه و میبیننت
نامجون:*ساکت یه گوشه وایمیسته و دید میزنه*چشمای من از کی انقدر کور بودن که زیباییتو نمیدیدن...
جین:*صبرش ته میکشه و درحالی که دکمه های بلیزشو باز میکنه میاد سمتت* دیگه نپوششون بیب منم دارم در میارم
شوگا:اوفففف چه جذاب
ا.ت:یونگیییی تو مگه بیرون نبودیییی
شوگا:الانم فکر کن من نیستم به کارت ادامه بده
جیهوپ:*نیشخندی میزنه و خوب سرتا پاتو آنالیز میکنه تا وقتی که لباستو بپوشی آروم یه گوشه وایمیسته*
جیمین: چرا وقتی من خونم تو پذیرایی لباس عوض نمیکنی ا.ت؟ بزار فیض ببریم...
تهیونگ:گمونم بهتره برم و شب برگرد...
(نمیدونم اونقدر ذهنت کثیف هست که بدونی چی میگم یا نه!)
جونگ کوک:*زمزمه میکنه:وایسا ببینم...چرا باید برای دید زدن بدن همسرم قایم بشم؟ *ا.ت تا من نگفتم حق نداری بپوشیشون!
ا.ت: یا خود خدا! چرا!؟
جونگ کوک:چون میخوام نگات کنم مشکلی هست آیا؟
۷۲.۰k
۰۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.