𝑰𝒎 𝒑𝒓𝒐𝒎𝒊𝒔𝒆
PART 2
یک هفته گذشته توی تیر اندازی و بوکس خوب شدم و میتونم از خودم دفاع کنم.
الان توی مرکز تنهام چند روزی بود که دنبال یه مافیا بودن .
امروز هم همشون رفته بودن و من تنهام...
۳۰مین قبل
ا/ت:ولی منم میخوام بیام!
چان:ا/ت تو تازه کاری خیلی خطرناکه که بیای!
ا/ت:ولی...
ساشا:دختر کوچولو ما زود بر میگردیم این به نفع خودته از مرکز مراقبت کن باشه؟(نوازش سر ا/ت)
ا/ت:باش...(کیوت)
ساشا:(خنده جاذاببب ) خدافظ دختر کوچولوو
⊹زمان حال
تو این یه هفته با ساشا خیلی صمیمی شدم
مثل خواهر نداشتم میدونمش :>>>
رفتم آب بخورم مرکزمون خارج از شهره ولی خداروشکر خونه من بهش یکم نزدیکه.
رفتم کنار آب سرد کن لیوان برداشتم
داشتم آب میخوردم که...
به به این تیکه که دارم مینویسم رو قراره خیلی دوست داشته باشم🐒💗
یهو دیوار کنار در ورودی کامل خورد شد
آب پرید تو گلوم دنبال تفنگ بودم
دستام میلرزید یهو یه مردی قد بلد جذا..نههه به هرحال
وارد شد .۳یافش خیلی خونسرد بود الان فقد یچیز میتونم بگم :(تو ذهنش:جون چه جذابی)
نه وایسا ببینم اون.. کیه؟یکی مرده بود! موهاش رو تو دستش گرفته بود دختر بود؟
کش*ته بودتش؟
اون ... نه این امکان نداره چشام در حد ممکن باز شده بود
اون اون ساشا بود؟! شا.. ساشا رو کشته بود؟
نه این امکان نداره
اون مرده کیه؟
میخواستم تیر بزنم که چیز محکمی به سرم خورد
(بیهوشیی)
۲ساعت بعد سئول ساعت ۸:۴۵
چشام باز شد چرا اینقد اینجا سرده؟
سرم گیج میرفت حالم خوب نبود
ساشا...(گریه بی صدا)
من کجام؟ چشمام بسته شده بود
از زبون نویسنده زیباتون🧚♂️
::در واشد و باد سردی وارد اتاق تاریک شد با این وجود هوا واسه ا/ت سرد تر شد
تا پارت بعد بدرودددد★
یک هفته گذشته توی تیر اندازی و بوکس خوب شدم و میتونم از خودم دفاع کنم.
الان توی مرکز تنهام چند روزی بود که دنبال یه مافیا بودن .
امروز هم همشون رفته بودن و من تنهام...
۳۰مین قبل
ا/ت:ولی منم میخوام بیام!
چان:ا/ت تو تازه کاری خیلی خطرناکه که بیای!
ا/ت:ولی...
ساشا:دختر کوچولو ما زود بر میگردیم این به نفع خودته از مرکز مراقبت کن باشه؟(نوازش سر ا/ت)
ا/ت:باش...(کیوت)
ساشا:(خنده جاذاببب ) خدافظ دختر کوچولوو
⊹زمان حال
تو این یه هفته با ساشا خیلی صمیمی شدم
مثل خواهر نداشتم میدونمش :>>>
رفتم آب بخورم مرکزمون خارج از شهره ولی خداروشکر خونه من بهش یکم نزدیکه.
رفتم کنار آب سرد کن لیوان برداشتم
داشتم آب میخوردم که...
به به این تیکه که دارم مینویسم رو قراره خیلی دوست داشته باشم🐒💗
یهو دیوار کنار در ورودی کامل خورد شد
آب پرید تو گلوم دنبال تفنگ بودم
دستام میلرزید یهو یه مردی قد بلد جذا..نههه به هرحال
وارد شد .۳یافش خیلی خونسرد بود الان فقد یچیز میتونم بگم :(تو ذهنش:جون چه جذابی)
نه وایسا ببینم اون.. کیه؟یکی مرده بود! موهاش رو تو دستش گرفته بود دختر بود؟
کش*ته بودتش؟
اون ... نه این امکان نداره چشام در حد ممکن باز شده بود
اون اون ساشا بود؟! شا.. ساشا رو کشته بود؟
نه این امکان نداره
اون مرده کیه؟
میخواستم تیر بزنم که چیز محکمی به سرم خورد
(بیهوشیی)
۲ساعت بعد سئول ساعت ۸:۴۵
چشام باز شد چرا اینقد اینجا سرده؟
سرم گیج میرفت حالم خوب نبود
ساشا...(گریه بی صدا)
من کجام؟ چشمام بسته شده بود
از زبون نویسنده زیباتون🧚♂️
::در واشد و باد سردی وارد اتاق تاریک شد با این وجود هوا واسه ا/ت سرد تر شد
تا پارت بعد بدرودددد★
۱.۸k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.