p⁴⁶
ا.ت ویو
چشمام با نور خورشید باز .. کوک تو بغلم خوابیده بود ... رو پیشونیش یه بوس کاشتم که چشماشو باز کرد
+ خوبی فرشته من ؟
- اهوم تو چی ؟
کوک تکونی به خودش داد یه اخ از زیر لبش بیرون اومد
- خوبی کوک؟ چیشد؟
برگشت دستش خونريزي کرده بود ...
- دکتر ؟(بلند)
+ ا.ت خوبم
اشکام داشت میریخت ... چرا اینجوری شد ! ما زندگی خوبی داشتیم چرا ... اخه ...
+ ا.ت ؟ ماه من گریه نکن ... خوبم فقط خونريزي داره ...
دکتر: اقای جئون باید دستتون بررسی شه ... میتونید راه بیاید؟
+ اره ،..
کوک با هزار بدبختی از تخت پایین اومد
- منم میام ...
+ ن تو بشین حالت خوب نیس
- گفتم میام
+ براش ولیچر بیارین (رو به پرستار)
ویلچر و اوردن منم پشت سر کوک نشسته به روی ولیچر میرفتم
دست کوک و باند پیچی کردن .. حال تهوع شدیدی گرفتم و بالا اوردم کوک سریع خودشو رسوند بهم
+ ا.ت خوبي؟ چی شدی؟
- دلم... در...د می...کنه..
پرستار: برای اینکه بچه سقط شده تا چند روز درد داره ..
دکتر: درسته ... مرخصین هر دو فقط تجویز هایی که میکنم عمل کنید خاهشا..
+ اوکی
کوک دستمو گرفتو رفتیم داخل اتاق رو تخت نشوندم و لباسامو دراورد و لباسای بیرونیم و تنم کرد
- بریم عمارت خودت ... مامانت و کیمی نگران میشن
+ عمارت من؟ منظورت عمارت ما هست دیگه.؟
- اهه(خنده)
کوک براید بغلم کرد و گذاشت منو تو ماشين و خودش سوار شد
- چرا بغلم کردی؟ دستت ....
+ مهم نیست !
- چرا مهم...
انگشتش و گذاشت رو لبم .. تپش قلب گرفته بودم کمربندو باز کرد و اومد نزدیکم ... لب..ای نرمشو روی لب...ای خشکم گذاشت و مک میزد...
صاری که دیرشد خوشگلامم...
چشمام با نور خورشید باز .. کوک تو بغلم خوابیده بود ... رو پیشونیش یه بوس کاشتم که چشماشو باز کرد
+ خوبی فرشته من ؟
- اهوم تو چی ؟
کوک تکونی به خودش داد یه اخ از زیر لبش بیرون اومد
- خوبی کوک؟ چیشد؟
برگشت دستش خونريزي کرده بود ...
- دکتر ؟(بلند)
+ ا.ت خوبم
اشکام داشت میریخت ... چرا اینجوری شد ! ما زندگی خوبی داشتیم چرا ... اخه ...
+ ا.ت ؟ ماه من گریه نکن ... خوبم فقط خونريزي داره ...
دکتر: اقای جئون باید دستتون بررسی شه ... میتونید راه بیاید؟
+ اره ،..
کوک با هزار بدبختی از تخت پایین اومد
- منم میام ...
+ ن تو بشین حالت خوب نیس
- گفتم میام
+ براش ولیچر بیارین (رو به پرستار)
ویلچر و اوردن منم پشت سر کوک نشسته به روی ولیچر میرفتم
دست کوک و باند پیچی کردن .. حال تهوع شدیدی گرفتم و بالا اوردم کوک سریع خودشو رسوند بهم
+ ا.ت خوبي؟ چی شدی؟
- دلم... در...د می...کنه..
پرستار: برای اینکه بچه سقط شده تا چند روز درد داره ..
دکتر: درسته ... مرخصین هر دو فقط تجویز هایی که میکنم عمل کنید خاهشا..
+ اوکی
کوک دستمو گرفتو رفتیم داخل اتاق رو تخت نشوندم و لباسامو دراورد و لباسای بیرونیم و تنم کرد
- بریم عمارت خودت ... مامانت و کیمی نگران میشن
+ عمارت من؟ منظورت عمارت ما هست دیگه.؟
- اهه(خنده)
کوک براید بغلم کرد و گذاشت منو تو ماشين و خودش سوار شد
- چرا بغلم کردی؟ دستت ....
+ مهم نیست !
- چرا مهم...
انگشتش و گذاشت رو لبم .. تپش قلب گرفته بودم کمربندو باز کرد و اومد نزدیکم ... لب..ای نرمشو روی لب...ای خشکم گذاشت و مک میزد...
صاری که دیرشد خوشگلامم...
۲۱.۲k
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.