سناریو:) *از پبج قبلیم

وقتی داداش ناتنیت بهت تجاوز کرده و اونا می فهمن(داداشت ۱۹ سالشه)

نامجون:

نامی: (میره خونه مامان بابات ) مادر پدر اومدم این لجنی که تربیتش نکردیدو ادبش کنم
بابات: منظورت چیه
نامی : پدر جان بعدن میفهمید
(گرفت مثل سگ زدتش)
نامی : برو خدارو شکر کن هنوز بچه ای وگرنه الان باید میومدم روی قبرت تف کنم

جین

جین: (یه جا تو خیابون گیرش میاره) ببین پسره لاشی امروز قراره از درد خوابت نبره پس آماده باش میگیره مثل سگ میزنتش


شوگا:

یونگی: ا.ت بلند شو
ا.ت : چیشده یونگیا؟
یونگی : میفهمی
*میرن خونه مامان بابات
یونگی : مادر جان این پسر بچه لاشیتون...اها(داداشت اومد بیرون) بیا اینجا ببینم ا.ت عشقم خوب نگاه کن
(آنقدر زدتش که داداشت داش خون بالا میاورد)
ا.ت : یونگی نکن بسه این بچس نکن یونگییییییییی
یونگی:چون‌ بچس بهش آسون گرفتم الان باید زیر خاک می‌بود



جیهوپ:

یه جا تو خیابون میبینیدش اون سلام میکنه تو سرتو از ترس پایین میندازی
هوپی: به به برادر زن گلم داش یه لحظه بیا
میرن یه جای خلوت
هوپی :( یقشو میگیره) پسره ی حرومی چه گوهی خودی؟بزغاله این خانوم صاحب داره فهمیدی؟ در هر صورت برام فرقی نداره(مث چی زدتش)



جیمین:

او تنها کسی بود که یک وجه تاریک از موچی را دیده و موچی باعث شده او ۵ الی ۶ روز در بیمارستان بستری باشد 😃🤌



تهیونگ:
*مثل شوگا(کم بود دیالوگ💔🗿)



جونگ کوک :


*میره پیش داداشت
کوک: پسره آشغال دیوث بیا ببینم ( مث چی میزنتش)
کوک: عوضی گاو از تو شعورش بیشتره همین فردا ساعت ۳ میای خونمون به پای ا.ت میوفتی که ببخشتت وگرنه دیگه اهمیت نمیدم هنوز بیست سالت نشده اوکی؟