✴❆پارت دو ❆✴
ا.ت : آها ، گفتم امشب حتما زود میای خونه منتظرت بودم ولی نیومدی نگرانت شدم زنگ زدم ولی جواب ندادی
جونگ کوک : پیش بچه ها بودم حواسم به گوشی نبود
ا.ت : خب بعداً که گوشیت رو گرفتی میتونستی زنگ بزنی
جونگ کوک : حوصله نداشتم . خستم حوصله این حرفاتو ندارم پس تمومش کن !
ا.ت : واقعا نمیخوای چیزی بگی یا کاری کنی ؟؟؟
ا.ت : من خسته از سرکار اومدم واست غذا درست کردم کیک درست کردم منتظرت بودم ولی آخر هیچی ؟!
ا.ت : نگرانت شدم بهت زنگ زدم ولی جواب ندادی چون حوصله نداشتی ! چند وقته پیام نمیدی و بهم بی توجهی میکنی !
ا.ت : حرف زدنمون شده ی سلام ،
کار دارم خدافظ
جونگ کوک من واقعا نمیتونم این وضع رو تحمل کنم تا الان هی خودمو قانع میکردم ولی از الان دیگه نمیتونم
من واقعا این رفتار هاتو درک نمیکنم
ا.ت : امشب بخاطر اینکه پیشت باشم از خانوادم زدم ، برنامه های دوستام رو کنسل کردم ، ولی تو اصلا نمیدونی امشب چه شبیه !
جونگ کوک : ا.ت این حرف های مزخرف رو تموم کن . اعصابم رو خورد نکن
ا.ت : اینا مزخرف نیست حقیقته !
وقتی همون موقعی که دیدم دلت نمیخواد پیام بدی باید میرفتم
جونگ کوک : الان مشکلت چیه ؟؟!
عصبانی شده بودی و گفتی : اصلا لیاقتت همون دختر ها و میکاپ ارتیست های دورتن !
ا.ت : منو باش عمرم رو با کی تلف کردم ! متاسفم واسه خودم !
جونگ کوک : ا.ت بفهم داری چی میگی !
ا.ت : من کل شبو با شکم گرسنه منتظرش موندم ولی آقا معلوم نیست کجا بوده پیش کی بوده چی کارا کرده
جونگ کوک : ا.ت تمومش کن !
ا.ت : تمومش نمیکنم بزار بفهمی چه آدمی هستی !
جونگ کوک با عصبانیت داد زد : خفه شو !!!
انتظار نداشتی سرت داد بزنه ، اشکات رو پاک کردی ا.ت : منو باش میخواستم شب تولدم رو با کی باشم .
ا.ت : کادوی خوبی بهم دادی🙂
مرسی آقای جئون!
با گریه از خونه اومدی بیرون ،
کوکی اومد دنبالت و صدات میزد کوکی : ا.ت وایسا
با گریه گفتی : نمیخوام صدات رو بشنوم پس دنبالم نیا
بارون شدیدی میبارید و باعث شده بود خیس بشی
《ادامه دارد 》
جونگ کوک : پیش بچه ها بودم حواسم به گوشی نبود
ا.ت : خب بعداً که گوشیت رو گرفتی میتونستی زنگ بزنی
جونگ کوک : حوصله نداشتم . خستم حوصله این حرفاتو ندارم پس تمومش کن !
ا.ت : واقعا نمیخوای چیزی بگی یا کاری کنی ؟؟؟
ا.ت : من خسته از سرکار اومدم واست غذا درست کردم کیک درست کردم منتظرت بودم ولی آخر هیچی ؟!
ا.ت : نگرانت شدم بهت زنگ زدم ولی جواب ندادی چون حوصله نداشتی ! چند وقته پیام نمیدی و بهم بی توجهی میکنی !
ا.ت : حرف زدنمون شده ی سلام ،
کار دارم خدافظ
جونگ کوک من واقعا نمیتونم این وضع رو تحمل کنم تا الان هی خودمو قانع میکردم ولی از الان دیگه نمیتونم
من واقعا این رفتار هاتو درک نمیکنم
ا.ت : امشب بخاطر اینکه پیشت باشم از خانوادم زدم ، برنامه های دوستام رو کنسل کردم ، ولی تو اصلا نمیدونی امشب چه شبیه !
جونگ کوک : ا.ت این حرف های مزخرف رو تموم کن . اعصابم رو خورد نکن
ا.ت : اینا مزخرف نیست حقیقته !
وقتی همون موقعی که دیدم دلت نمیخواد پیام بدی باید میرفتم
جونگ کوک : الان مشکلت چیه ؟؟!
عصبانی شده بودی و گفتی : اصلا لیاقتت همون دختر ها و میکاپ ارتیست های دورتن !
ا.ت : منو باش عمرم رو با کی تلف کردم ! متاسفم واسه خودم !
جونگ کوک : ا.ت بفهم داری چی میگی !
ا.ت : من کل شبو با شکم گرسنه منتظرش موندم ولی آقا معلوم نیست کجا بوده پیش کی بوده چی کارا کرده
جونگ کوک : ا.ت تمومش کن !
ا.ت : تمومش نمیکنم بزار بفهمی چه آدمی هستی !
جونگ کوک با عصبانیت داد زد : خفه شو !!!
انتظار نداشتی سرت داد بزنه ، اشکات رو پاک کردی ا.ت : منو باش میخواستم شب تولدم رو با کی باشم .
ا.ت : کادوی خوبی بهم دادی🙂
مرسی آقای جئون!
با گریه از خونه اومدی بیرون ،
کوکی اومد دنبالت و صدات میزد کوکی : ا.ت وایسا
با گریه گفتی : نمیخوام صدات رو بشنوم پس دنبالم نیا
بارون شدیدی میبارید و باعث شده بود خیس بشی
《ادامه دارد 》
۶۳.۸k
۰۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.