پارت ۱۵

پارت ۱۵

جنی ویو

همه جام درد میکرد. چرا این پسر اینقدر وحشی اینکارا رو میکرد. رفته بودم حموم که....

# عهه برو بیرون کوک

_ من همه جاتو دیدم الان تعجب میکنی؟ بعدشم برو کنار منم میام

# هوففف

# چرا اینکارو با من کردی؟ همه جام درد میکنه

_ خب باید یکاری میکردم که با من بمونی

# نه بابا منم قبول کردم که پیشت بمونم

_ دوباره میخوای اینطوری بشی یا....

# باشه باشه هرچی تو بگی

_خوبه( با خنده)

از حموم دراومدیم. به همه جام پماد زدم خیلی میسوخت.

رزی ویو

آخششش چقد کیف میداد. درداش هم لذت بخش بود رفتیم حموم بعد پمادمو زدم نگران جنی بودم نکنکه جونگ کوک.... گوشو زود برداشتم و به جنی زنگ زدم

+الو الو جنی کجایی خوبی؟

# آ آره خوبم ( با خستگی)

+ چرا انقدر خسته ای کجایی؟

# تو خونم . با لیسا رفتیم کافه بعد اومدیم( دروغ )

+ خب خداروشکر . تهیونگ میگه با جونگ کوک بیای کافه تریا منم میام

یاد شرطایی که تهیونگ گفته بود که لباس باز نپوشم افتادم.

× چقد زود دراومدی

+میخوای برات پماد بزنم؟

×نه خودم قبلش زدم

رفتم بغلش کردم

جنی ویو

ای خدا چرا یکلحضه قسمت پایینم.... که افتادم زمین

_جنییی خوبی ؟ چیشده

# ق قسمت پایینم درد میکنه

_بزار قرصشو بیارم

قرص رو خوردم و بهش گفتم که رزی اینا میخوان منو تو بریم کافه تریا

موهام رو سشوار کشیدم .میخواستم یه لباس یقه قایقی بپوشم. خیلی میترسیدم دوباره اونطوری وحشی باهام س*ک*س کنه.

توی کافه تریا.....

💓💓💓(the end)