باید به آغوشم بڪشے
باید به آغوشم بڪشے
این شعر هاے عاشقانه هرگز نمے توانند
شعله هاے آغوشم را آن طور ڪه باید زبانه بڪشند
وتمام احساسم را باتو عشق بازے ڪنند ...
باید لمس ام ڪنے این واژه ها قدرت آن را ندارند .
ڪه بوے تنم را در نارنجستان سینه ام فریاد بزنند .
وتورا مست ڪنند باید حس ام ڪنے ...
دڪمه به دڪمه تمام اندامم را با پوست لبت با التهاب نفس هایت با نوک انگشت ها وریزش قلبت باید این بار به آغوشم بڪشے ...
پیش از آنڪه این شعر جوهر خودڪارش تمام شود
باید به آغوشم بڪشے
این شعر هاے عاشقانه هرگز نمے توانند
شعله هاے آغوشم را آن طور ڪه باید زبانه بڪشند
وتمام احساسم را باتو عشق بازے ڪنند ...
باید لمس ام ڪنے این واژه ها قدرت آن را ندارند .
ڪه بوے تنم را در نارنجستان سینه ام فریاد بزنند .
وتورا مست ڪنند باید حس ام ڪنے ...
دڪمه به دڪمه تمام اندامم را با پوست لبت با التهاب نفس هایت با نوک انگشت ها وریزش قلبت باید این بار به آغوشم بڪشے ...
پیش از آنڪه این شعر جوهر خودڪارش تمام شود
۸.۷k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲