SCARY LIFE🖤
SCARY LIFE🖤
PART||۴۶
از همه که بگذریم میرسیم به عروس و پدرش...جیمین و شوگا و کلارا در حال انتخاب لباس بودند..
کلارا:این خیلی قشنگه..(ذوق)
کلارا این رو درحالی گفت که شوگا و جیمین پشت نشسته بودند..و کلارا خودش رو در آینه نگاه میکرد..
شوگا:این خوبه..میگم کلارا..
کلارا:بله؟
شوگا:مطمئنی که میخوای ازدواج کنی؟..اگه پشیمونی دیر نیست ها..خودم میرم دنبال کاراش..تازه اگه سوهو قبول نکرد مجبورش میکنم..(لبخند)
کلارا:نه بابا..من مطمئنم(خنده)
جیمین:یه جور میگی انگار به زور داره عروس میشه..(خنده)
شوگا:من همین طوری گفتم..(خنده)
کلارا:خوب حالا لباسم خوبه؟
شوگا:عالیه
جیمین:خیلی قشنگه..(لبخند)
کلارا:خوبپس همین رو برمیدارم..دیگه فقط مونده بریم آرایشگاه..بابا و جیمین شما میتونین برین...الان میگم سوهو بیاد دنبالم تا باهم بریم(لبخند)
شوگا:باشه..برو لباس رو عوض کن تا بیام حساب کنم..
کلارا:باشه.(رفت)
جیمین:الان بهشون زنگ میزنم..
(با جونگکوک تماس گرفت)
جیمین:الو؟
جونگکوک:گفتم اون یکی نه فهمیدی؟..تهیونگ حواست به سوهو باشه..بله؟
جیمین:جونگکوک کار ما تموم شده شما چی؟
جونگکوک:چی؟چقدر زود..گفتم من باشما بیام گفتین نه..
جیمین:خوب...چیکار کنیم؟زمان داره تموم میشه ها..
سوهو:جونگکووووک(داد)از پشت تلفن...
جونگکوک:وادفاخ؟چه خبرته؟واستا تا بیام..جیمین ماهنوز کلی کار داریم..یک جوری جمعش کن..من برم تا فروشگاه رو هوا نرفته..(قطع کرد)
جیمین:رو هوا؟یعنی چی؟الو الو..قطع کرد(تعجب)
شوگا:چیشد؟
جیمین:خوب..آم..
شوگا:نگوکه هنوز هیچکاری نکردن؟(کلافه)
جیمین:چرا ولی خوب یکم دیگه کار دارن..میتونیم بریم تالار....تا موقعی که سوهو بیاد اون جا باشیم(لبخند ضایع)
شوگا:باشه یک زنگ بزنم به جین..
(تماس شوگا و جین)
بعد چند بوق جواب داد...
جین:سلام جذابترین مرد در دنیا صحبت میکنه بفرمائید..
شوگا:سلام جذاب ترین..میگم ما میخوایم بیایم تالار آماده است؟
جین:چیییییی(داد)
شوگا:چه خبرته کر شدم..(کلافه)
جین:نگاه کن شوگا تا یک ساعت دیگه دور بر تالار پیدات نمیشه فهمیدی؟فعلا(قطع کرد)
شوگا:(تعجب)
جیمین:چیشد؟...(استرس)
شوگا:انگار فقط ماییم که کارمون رو تموم کردیم..بقیه هنوز درگیرند...جیمین
جیمین:بله؟
شوگا:سر کلارا رو گرم کن تا یک ساعت دیگه...بعدش به تالار بیارش من برم کار هارو درست کنم...فعلا(سریع رفت سوار ماشین شه)
کلارا:بابا کجا رفت؟
جیمین:الان برمیگرده...بریم لباس رو حساب کنیم..(استرس)
کلارا:اوکی..
جیمین و کلارا بعد حساب کردن لباس...سوار ماشین شدند...
کلارا:خوب برنامه چیه؟میریم تالار؟
جیمین:نه...یعنی فعلا نه..میریم یک جایی رو بهت نشون بدم..
کلارا:کجا؟
جیمین:خودت میفهمی..
لایک و کامنت یادتون نره❤️
PART||۴۶
از همه که بگذریم میرسیم به عروس و پدرش...جیمین و شوگا و کلارا در حال انتخاب لباس بودند..
کلارا:این خیلی قشنگه..(ذوق)
کلارا این رو درحالی گفت که شوگا و جیمین پشت نشسته بودند..و کلارا خودش رو در آینه نگاه میکرد..
شوگا:این خوبه..میگم کلارا..
کلارا:بله؟
شوگا:مطمئنی که میخوای ازدواج کنی؟..اگه پشیمونی دیر نیست ها..خودم میرم دنبال کاراش..تازه اگه سوهو قبول نکرد مجبورش میکنم..(لبخند)
کلارا:نه بابا..من مطمئنم(خنده)
جیمین:یه جور میگی انگار به زور داره عروس میشه..(خنده)
شوگا:من همین طوری گفتم..(خنده)
کلارا:خوب حالا لباسم خوبه؟
شوگا:عالیه
جیمین:خیلی قشنگه..(لبخند)
کلارا:خوبپس همین رو برمیدارم..دیگه فقط مونده بریم آرایشگاه..بابا و جیمین شما میتونین برین...الان میگم سوهو بیاد دنبالم تا باهم بریم(لبخند)
شوگا:باشه..برو لباس رو عوض کن تا بیام حساب کنم..
کلارا:باشه.(رفت)
جیمین:الان بهشون زنگ میزنم..
(با جونگکوک تماس گرفت)
جیمین:الو؟
جونگکوک:گفتم اون یکی نه فهمیدی؟..تهیونگ حواست به سوهو باشه..بله؟
جیمین:جونگکوک کار ما تموم شده شما چی؟
جونگکوک:چی؟چقدر زود..گفتم من باشما بیام گفتین نه..
جیمین:خوب...چیکار کنیم؟زمان داره تموم میشه ها..
سوهو:جونگکووووک(داد)از پشت تلفن...
جونگکوک:وادفاخ؟چه خبرته؟واستا تا بیام..جیمین ماهنوز کلی کار داریم..یک جوری جمعش کن..من برم تا فروشگاه رو هوا نرفته..(قطع کرد)
جیمین:رو هوا؟یعنی چی؟الو الو..قطع کرد(تعجب)
شوگا:چیشد؟
جیمین:خوب..آم..
شوگا:نگوکه هنوز هیچکاری نکردن؟(کلافه)
جیمین:چرا ولی خوب یکم دیگه کار دارن..میتونیم بریم تالار....تا موقعی که سوهو بیاد اون جا باشیم(لبخند ضایع)
شوگا:باشه یک زنگ بزنم به جین..
(تماس شوگا و جین)
بعد چند بوق جواب داد...
جین:سلام جذابترین مرد در دنیا صحبت میکنه بفرمائید..
شوگا:سلام جذاب ترین..میگم ما میخوایم بیایم تالار آماده است؟
جین:چیییییی(داد)
شوگا:چه خبرته کر شدم..(کلافه)
جین:نگاه کن شوگا تا یک ساعت دیگه دور بر تالار پیدات نمیشه فهمیدی؟فعلا(قطع کرد)
شوگا:(تعجب)
جیمین:چیشد؟...(استرس)
شوگا:انگار فقط ماییم که کارمون رو تموم کردیم..بقیه هنوز درگیرند...جیمین
جیمین:بله؟
شوگا:سر کلارا رو گرم کن تا یک ساعت دیگه...بعدش به تالار بیارش من برم کار هارو درست کنم...فعلا(سریع رفت سوار ماشین شه)
کلارا:بابا کجا رفت؟
جیمین:الان برمیگرده...بریم لباس رو حساب کنیم..(استرس)
کلارا:اوکی..
جیمین و کلارا بعد حساب کردن لباس...سوار ماشین شدند...
کلارا:خوب برنامه چیه؟میریم تالار؟
جیمین:نه...یعنی فعلا نه..میریم یک جایی رو بهت نشون بدم..
کلارا:کجا؟
جیمین:خودت میفهمی..
لایک و کامنت یادتون نره❤️
۷۶۹
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.