the king of my heart 💜
the king of my heart 💜
فصل دوم پارت۷
ات
از شهربازی داشتیم برمیگشتیم هتل امروز خیلی بهمون خوش گذشت
یونگی.نظرتون چیه بریم رستوران برا شام؟
بچه ها.اره اره بریممم
منم چیزی نگفتم،رفتیم سمت رستوران
رسیدیم یه رستوران خیلی بزرگو شیک،از ماشین پیاده شدیم رفتیم داخل،پشت یه میز نشستم
غذامونو سفارش دادیم
داشتیم شام میخوردیم که یهو احساس کردم یکی دستامو گرفته
نگاه کردم دیدم یونگی بود،اروم در گوشم طوری که بچه ها نفهمن گفت
یونگی.میشه دوباره مثل قبل شیم
من پشیمونم ات دوباره تو میخام
اشتباه کردم لطفاً منو ببخش
ات.یونگی نمیتونم جلو بچه ها باهات حرف بزنم بزار وقتی رفتیم هتل
یونگی.باشه
رسیدیم هتل منو بچه ها رفتیم توی اتاق خودمون یونگی هم اتاق خودش
لباس بچه ها رو عوض کردم گذاشتمشون رو تخت بعد از چند دقیقه خابشون برد
منم بلند شدم رفتم سمت اتاق یونگی گفت برم اونجا باهم حرف بزنیم،ولی مگه یونا نبود؟
در اتاقشو زدم،باز کرد
ات.سلام
یونگی.سلام بیا تو
ات
رفتم داخل....مگهه یونا اینجا نیست؟
یونگی.رفته کندی بار هرزگی
ات.تو از کجا میدونی؟
یونگی.یه نفرو فرستادم تعقیبش کنه
ات.پس بچت کجاست؟
یونگی.دست عمه،ات میشه اینقدر نگی بچت من تا تست دی ان ای نگیرم مطمئن نیستم که اون بچه منه
ات.باشه،خب گفتی حرف بزنیم،شروع کن
یونگی.ات،دوست دارم
ات.یونگی بیخیال
دستامو گرفت
یونگی.ات من تو رو میخام
ات.الان که یونا داره بهت خیانت میکنه یاد من افتادی؟
یونگی.نه،من خیلی وقته پشیمون شدم ات،باور نمیکنی از عمو زنعمو بپرس،هرچی ازشون خواستم بگن تو با سانا کجا رفتی بهم نگفتن
من دوست دارم لطفاً برگرد
ات.من دیگه مثل قبل نمیتونم بهت اعتماد کنم
یونگی.ات تو برگرد من قول میدم تمام قلبم در اختیار تو باشه،خواهش میکنم
ات.ببین بهش فکر میکنم،اما یونا چی میشه؟
یونگی.ازش مدرک دارم که بهم خیانت کرده،نشونش بدم بعد ازش طلاق میگیرم،از اون بچه هم تست دی ان ای میگیرم،اگه مال خودم بود که پیشم میمونه اگرم نه باید بچه رو با خودش ببره
ات.باشه،من دیگه میرم اتاقم،شب بخیر
میخاستم برم که یونگی دستمو گرفت
یونگی.خوب به پیشنهادم فکر کن،خب؟
ات.باشه
از اتاق رفتم بیرون رفتم سمت اتاق خودم
وارد اتاق شدم لباسمو عوض کردم دراز کشیدم رو تخت
داشتم به پیشنهاد یونگی فکر میکردم
من هنوز دوسش دارم اما برام سخته بهش اعتماد کنم
اگه برگردم دوباره بهم خیانت کنه چی؟
اما چشماش اینو نمیگفت انگار داشت راستشو میگفت که منو میخواست
تو فکر بودم که کم کم خوابم برد....
شرطا
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
شرطا انجام نشه نمیزارم
فصل دوم پارت۷
ات
از شهربازی داشتیم برمیگشتیم هتل امروز خیلی بهمون خوش گذشت
یونگی.نظرتون چیه بریم رستوران برا شام؟
بچه ها.اره اره بریممم
منم چیزی نگفتم،رفتیم سمت رستوران
رسیدیم یه رستوران خیلی بزرگو شیک،از ماشین پیاده شدیم رفتیم داخل،پشت یه میز نشستم
غذامونو سفارش دادیم
داشتیم شام میخوردیم که یهو احساس کردم یکی دستامو گرفته
نگاه کردم دیدم یونگی بود،اروم در گوشم طوری که بچه ها نفهمن گفت
یونگی.میشه دوباره مثل قبل شیم
من پشیمونم ات دوباره تو میخام
اشتباه کردم لطفاً منو ببخش
ات.یونگی نمیتونم جلو بچه ها باهات حرف بزنم بزار وقتی رفتیم هتل
یونگی.باشه
رسیدیم هتل منو بچه ها رفتیم توی اتاق خودمون یونگی هم اتاق خودش
لباس بچه ها رو عوض کردم گذاشتمشون رو تخت بعد از چند دقیقه خابشون برد
منم بلند شدم رفتم سمت اتاق یونگی گفت برم اونجا باهم حرف بزنیم،ولی مگه یونا نبود؟
در اتاقشو زدم،باز کرد
ات.سلام
یونگی.سلام بیا تو
ات
رفتم داخل....مگهه یونا اینجا نیست؟
یونگی.رفته کندی بار هرزگی
ات.تو از کجا میدونی؟
یونگی.یه نفرو فرستادم تعقیبش کنه
ات.پس بچت کجاست؟
یونگی.دست عمه،ات میشه اینقدر نگی بچت من تا تست دی ان ای نگیرم مطمئن نیستم که اون بچه منه
ات.باشه،خب گفتی حرف بزنیم،شروع کن
یونگی.ات،دوست دارم
ات.یونگی بیخیال
دستامو گرفت
یونگی.ات من تو رو میخام
ات.الان که یونا داره بهت خیانت میکنه یاد من افتادی؟
یونگی.نه،من خیلی وقته پشیمون شدم ات،باور نمیکنی از عمو زنعمو بپرس،هرچی ازشون خواستم بگن تو با سانا کجا رفتی بهم نگفتن
من دوست دارم لطفاً برگرد
ات.من دیگه مثل قبل نمیتونم بهت اعتماد کنم
یونگی.ات تو برگرد من قول میدم تمام قلبم در اختیار تو باشه،خواهش میکنم
ات.ببین بهش فکر میکنم،اما یونا چی میشه؟
یونگی.ازش مدرک دارم که بهم خیانت کرده،نشونش بدم بعد ازش طلاق میگیرم،از اون بچه هم تست دی ان ای میگیرم،اگه مال خودم بود که پیشم میمونه اگرم نه باید بچه رو با خودش ببره
ات.باشه،من دیگه میرم اتاقم،شب بخیر
میخاستم برم که یونگی دستمو گرفت
یونگی.خوب به پیشنهادم فکر کن،خب؟
ات.باشه
از اتاق رفتم بیرون رفتم سمت اتاق خودم
وارد اتاق شدم لباسمو عوض کردم دراز کشیدم رو تخت
داشتم به پیشنهاد یونگی فکر میکردم
من هنوز دوسش دارم اما برام سخته بهش اعتماد کنم
اگه برگردم دوباره بهم خیانت کنه چی؟
اما چشماش اینو نمیگفت انگار داشت راستشو میگفت که منو میخواست
تو فکر بودم که کم کم خوابم برد....
شرطا
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
شرطا انجام نشه نمیزارم
۲۳.۹k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.