bad girl p: 93
هانا: ازش بپرس
کوک: بریم؟(روبه هانا)
هانا: ارع بریم
یوهان: هممون بریم ک زودتر فردا بشه دوس دختر مینهو رو ببینیم
همه: 😂
یوهان: نخندین خو راس میگم
شوگا: بریم بریم
برگشتیم خونه
پرش زمانی فردا وقتی رفتن شرکت
تو اتاق خودم بودم داشتم رو طرح لباس جدید کار میکردم ولی هیچی به ذهنم نمیرسید اینا چرا انقد حوصله سر برن ی طرح اومد تو ذهنم تا خواستم بکشمش یکی در زد
هانا: بیا
مشغول کشیدنش شدم اصن نگا نکردم ببینم کی اومد داخل ولی از بوی عطرش که کل فضای اتاقو پر کرده بود میتونستم بفهمم کیه
کوک: چیکار میکنی؟
اومد وایساد کنارم
هانا: دارم رو طرح جدید کار میکنم
کوک: اینارو ولش
دست از کشیدن برداشتم سرمو بلند کردم زل زدم تو چشمای تیله ایش
هانا: واسه چی؟
کوک: چون بریم کارایی که باید تو باند یاد بگیری رو برات توضیح بدم
هانا: الان؟
کوک: ارع
هانا: خب بشین توضیح بده
کوک: منظورم تیراندازی و کارای عملی
هانا: تو شرکت؟
کوک: ارع،اینجا ی جای مخصوص اموزش تیراندازی و حرکات رزمی داره
هانا: پس چرا من تاحالا نمیدونستم
کوک: حالا فهمیدی پاشو بریم
هانا: یلحظه وایسا
کوک: یاااا پاشو
هانا: صب کن
پاشدم
هانا: خب بریم
کوک: وایسا
هانا: چرا؟
کوک: چون یچیزی یادتـ.......
بوسیدمش
هانا: بریم
کوک: فک کردم یادت رفته گفتم یادآوری کنم که فهمیدم یادت نرفته
رفتیم اونجایی که کوک گف
هانا: ووووا تاحالا اینجا نیومدم چقد باحاله(خنده)
کوکم مث همیشش لبخند خرگوشی تحویلم داد
هانا: عوضی اونجوری نخند قلبم ذوب میشه
کوک:(😂)
هانا: حق نداری به یکی دیگه غیره من ازین لبخندای خرگوشیت بزنی
اومد محکم بغلم کرد
کوک: باشع تو ام حق نداری پیش کسه دیگه ای ازین دلبریات بکنی
هانا: قول؟
کوک: کیوت، قول(قول انگشتی)
هانا: خب از چی شروع کنیم؟
کوک: ازونجاییکه جودو، تکواندو، کونگ فو و کاراته رو بلدی اول از تیراندازی سروع میکنیم
هانا: باش
یه تفنگ برداش کامل برام همه چیشو توضیح داد که هرکدوم کارشون چیه
کوک: خب حالا بیا تیراندازی
تفنگو گرفتم رو به هدف کوک از پشت اومد دستاشو گذاش روو دستام که تفنگو گرفته بود
شلیک کردم درس خورد به هدف
کوک: کارت عالیه بیب
1ساعت داشتم تیراندازی تمرین میکردیم یاد گرفتم ولی نه خیلی خوب مث خودش
هانا: من دیگه خستم بریم کلی کار دیگه تو شرکت داریم
کوک: بریم ولی هر روز باید تمرین کنی تیراندازی بقیه چیزارم تو خونه واست توضیح میدم
هانا: باشه بریم
کوک: بریم؟(روبه هانا)
هانا: ارع بریم
یوهان: هممون بریم ک زودتر فردا بشه دوس دختر مینهو رو ببینیم
همه: 😂
یوهان: نخندین خو راس میگم
شوگا: بریم بریم
برگشتیم خونه
پرش زمانی فردا وقتی رفتن شرکت
تو اتاق خودم بودم داشتم رو طرح لباس جدید کار میکردم ولی هیچی به ذهنم نمیرسید اینا چرا انقد حوصله سر برن ی طرح اومد تو ذهنم تا خواستم بکشمش یکی در زد
هانا: بیا
مشغول کشیدنش شدم اصن نگا نکردم ببینم کی اومد داخل ولی از بوی عطرش که کل فضای اتاقو پر کرده بود میتونستم بفهمم کیه
کوک: چیکار میکنی؟
اومد وایساد کنارم
هانا: دارم رو طرح جدید کار میکنم
کوک: اینارو ولش
دست از کشیدن برداشتم سرمو بلند کردم زل زدم تو چشمای تیله ایش
هانا: واسه چی؟
کوک: چون بریم کارایی که باید تو باند یاد بگیری رو برات توضیح بدم
هانا: الان؟
کوک: ارع
هانا: خب بشین توضیح بده
کوک: منظورم تیراندازی و کارای عملی
هانا: تو شرکت؟
کوک: ارع،اینجا ی جای مخصوص اموزش تیراندازی و حرکات رزمی داره
هانا: پس چرا من تاحالا نمیدونستم
کوک: حالا فهمیدی پاشو بریم
هانا: یلحظه وایسا
کوک: یاااا پاشو
هانا: صب کن
پاشدم
هانا: خب بریم
کوک: وایسا
هانا: چرا؟
کوک: چون یچیزی یادتـ.......
بوسیدمش
هانا: بریم
کوک: فک کردم یادت رفته گفتم یادآوری کنم که فهمیدم یادت نرفته
رفتیم اونجایی که کوک گف
هانا: ووووا تاحالا اینجا نیومدم چقد باحاله(خنده)
کوکم مث همیشش لبخند خرگوشی تحویلم داد
هانا: عوضی اونجوری نخند قلبم ذوب میشه
کوک:(😂)
هانا: حق نداری به یکی دیگه غیره من ازین لبخندای خرگوشیت بزنی
اومد محکم بغلم کرد
کوک: باشع تو ام حق نداری پیش کسه دیگه ای ازین دلبریات بکنی
هانا: قول؟
کوک: کیوت، قول(قول انگشتی)
هانا: خب از چی شروع کنیم؟
کوک: ازونجاییکه جودو، تکواندو، کونگ فو و کاراته رو بلدی اول از تیراندازی سروع میکنیم
هانا: باش
یه تفنگ برداش کامل برام همه چیشو توضیح داد که هرکدوم کارشون چیه
کوک: خب حالا بیا تیراندازی
تفنگو گرفتم رو به هدف کوک از پشت اومد دستاشو گذاش روو دستام که تفنگو گرفته بود
شلیک کردم درس خورد به هدف
کوک: کارت عالیه بیب
1ساعت داشتم تیراندازی تمرین میکردیم یاد گرفتم ولی نه خیلی خوب مث خودش
هانا: من دیگه خستم بریم کلی کار دیگه تو شرکت داریم
کوک: بریم ولی هر روز باید تمرین کنی تیراندازی بقیه چیزارم تو خونه واست توضیح میدم
هانا: باشه بریم
۴.۸k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.