❀vkok❃وانشات❀
__ #LittleTale ᜶ #Fanart
"امروز خانم جانگ یه جمله گفت که هرکاری میکنم از ذهنم بیرون نمیره ته"
توی کلاس خالی ایستاده بودن و از گرمای وجود همدیگه آرامش میگرفتن..تهیونگ به میز پشت سرش تکیه داد و دستاش رو ستون بدنش کرد:
"همم..تو هردفعه توی کلاس ادبیاتِ خانم جانگ جمله های زیبایی یاد میگیری کوک.."
سرش رو جلوتر برد و روی لبای پسر زمزمه کرد:
"ایندفعه با چه جمله ای قراره قلبمو بلرزونی جئون؟"
جونگکوک لبخند کوچیکی زد..دستش رو روی گردن تهیونگ گذاشت و لباش رو به پیشونی پسر بزرگتر چسبوند و زمزمه کرد:
"زیبایی بیکران تو جایگاه ماه را زیر سوال میبرد دلبر..لبهایم میزبان غنچه های آتشین تو میشود..و چه لذتی دارد آتش گناه تو.."
تهیونگ لبخندی زد و بازم لرزیدن قلبش رو حس کرد..جونگکوک دستای ظریف پسر بزرگتر رو گرفت و روی قلب بیتابش گذاشت..تهیونگ با حس ضربان پسر کوچیکتر زیر دستش،چشماش رو بست و غرق آرامش شد..جونگکوک با صدای آرومتری ادامه داد:
"و اگر قرار بود شیطان تو را ببیند،چشمانت را میبوسید و توبه میکرد"
دوستان اگه از بقیه عضا هم میخاین در کامنت درخاست بدین ♧
"امروز خانم جانگ یه جمله گفت که هرکاری میکنم از ذهنم بیرون نمیره ته"
توی کلاس خالی ایستاده بودن و از گرمای وجود همدیگه آرامش میگرفتن..تهیونگ به میز پشت سرش تکیه داد و دستاش رو ستون بدنش کرد:
"همم..تو هردفعه توی کلاس ادبیاتِ خانم جانگ جمله های زیبایی یاد میگیری کوک.."
سرش رو جلوتر برد و روی لبای پسر زمزمه کرد:
"ایندفعه با چه جمله ای قراره قلبمو بلرزونی جئون؟"
جونگکوک لبخند کوچیکی زد..دستش رو روی گردن تهیونگ گذاشت و لباش رو به پیشونی پسر بزرگتر چسبوند و زمزمه کرد:
"زیبایی بیکران تو جایگاه ماه را زیر سوال میبرد دلبر..لبهایم میزبان غنچه های آتشین تو میشود..و چه لذتی دارد آتش گناه تو.."
تهیونگ لبخندی زد و بازم لرزیدن قلبش رو حس کرد..جونگکوک دستای ظریف پسر بزرگتر رو گرفت و روی قلب بیتابش گذاشت..تهیونگ با حس ضربان پسر کوچیکتر زیر دستش،چشماش رو بست و غرق آرامش شد..جونگکوک با صدای آرومتری ادامه داد:
"و اگر قرار بود شیطان تو را ببیند،چشمانت را میبوسید و توبه میکرد"
دوستان اگه از بقیه عضا هم میخاین در کامنت درخاست بدین ♧
۳۰.۳k
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.