فیک جونگ کوک ( پایان خوب ) فصل جدید
( دلم نیومد بیشتر این صبر کنم خودمم خسته شدمممم )
ویو نویسنده
با گفتن شماره دو اسنایپر جونگ کوک وسط مغز جیمین شلیک کرد
باعث شد صورت ا/ت پر خون بشه
ا/ت بدون فکر کردن سمت جونگ کوک رفت و بغلش کرد.
_ همه چی خوبه
تموم شد
________________________
_ حالت خوبه ؟
_ من باید ازت بپرسم
نگاه کن صورتتو
_ ا/ت جدی دارم ازت می پرسم
_ حال من مهم نیست
صورت تو مهم تره
( پا میشه تا ا/ت رو چک کنه )
_ عههه لباسم و نده دیگه بالا
گفتم خوبم
از لحاظ روحی ام خوبم
_ امکان نداره
من وقتی جلو خواهرم یه بار یه نفر و کشتم تا دو هفته افسردگی گرفته بود
_ درسته صحنه هایی که دیدم یادم نمیره و هی تکرار میشه ولی خب اونا برای محافظت از من بوده
یه نفر که باهاش از برادر صمیمی تر باشی رو بکشی فقط برای من
خب باعث میشه بیشتر دوست داشته باشم
_ نمی شد یه موقع دیگه بگی که لبام با صورتم خونی نباشه
_ از قصد الان گفتم
چون نمی تونی کاری بکنی
_ انگار می خوام بخورمت هی از دستم در میری
_ خب دقیقا می خوای همینکار و بکنی
_................( سکوت )
( ببخشید کوتاهه چون تا یکی دو روز آینده دیگه امتحان ندارم امروز چند تا پارت می زارم )
ویو نویسنده
با گفتن شماره دو اسنایپر جونگ کوک وسط مغز جیمین شلیک کرد
باعث شد صورت ا/ت پر خون بشه
ا/ت بدون فکر کردن سمت جونگ کوک رفت و بغلش کرد.
_ همه چی خوبه
تموم شد
________________________
_ حالت خوبه ؟
_ من باید ازت بپرسم
نگاه کن صورتتو
_ ا/ت جدی دارم ازت می پرسم
_ حال من مهم نیست
صورت تو مهم تره
( پا میشه تا ا/ت رو چک کنه )
_ عههه لباسم و نده دیگه بالا
گفتم خوبم
از لحاظ روحی ام خوبم
_ امکان نداره
من وقتی جلو خواهرم یه بار یه نفر و کشتم تا دو هفته افسردگی گرفته بود
_ درسته صحنه هایی که دیدم یادم نمیره و هی تکرار میشه ولی خب اونا برای محافظت از من بوده
یه نفر که باهاش از برادر صمیمی تر باشی رو بکشی فقط برای من
خب باعث میشه بیشتر دوست داشته باشم
_ نمی شد یه موقع دیگه بگی که لبام با صورتم خونی نباشه
_ از قصد الان گفتم
چون نمی تونی کاری بکنی
_ انگار می خوام بخورمت هی از دستم در میری
_ خب دقیقا می خوای همینکار و بکنی
_................( سکوت )
( ببخشید کوتاهه چون تا یکی دو روز آینده دیگه امتحان ندارم امروز چند تا پارت می زارم )
۵.۵k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.