وقتی به زور ازدواج می کنی پارت۱۷
پارت۱۷
فردا صبح
آخ جون هوسوک که فکر کنم تا شب نیست مداد رنگی هم که دارم یه کاغذم از اتاق هوسوک یواشکی برداشتم
آروم بهترین جای اتاق که توی دید نبود رو پیدا کردم یعنی زیر تخت چون تخت خیلی فاصله با زمین داشت بزرگ هم هست که جا میشم
دستام رو به هم زدم و شروع کردم به نقاشی کشیدن اخ جون یه گربه کیوت خیلی خوب کشیدم
ا.ت:این گربه خیلی کیوت هست
برگه رو آوردم بالا داشتم بهش نگاه می کردم که صدای قدمای یکی رو شنیدم که با عجله اومد توی اتاق یه چیزی برداشت برد
بعد از اونم صدای داد و بیداد میومد
منم اومد بیرون وسایلا رو هم گذاشتم همونطوری همون موقع از در سرک کشیدم بیرون
من اون مرد رو میشناسم اون و......
لایک ۶
کامنت ۷
فردا صبح
آخ جون هوسوک که فکر کنم تا شب نیست مداد رنگی هم که دارم یه کاغذم از اتاق هوسوک یواشکی برداشتم
آروم بهترین جای اتاق که توی دید نبود رو پیدا کردم یعنی زیر تخت چون تخت خیلی فاصله با زمین داشت بزرگ هم هست که جا میشم
دستام رو به هم زدم و شروع کردم به نقاشی کشیدن اخ جون یه گربه کیوت خیلی خوب کشیدم
ا.ت:این گربه خیلی کیوت هست
برگه رو آوردم بالا داشتم بهش نگاه می کردم که صدای قدمای یکی رو شنیدم که با عجله اومد توی اتاق یه چیزی برداشت برد
بعد از اونم صدای داد و بیداد میومد
منم اومد بیرون وسایلا رو هم گذاشتم همونطوری همون موقع از در سرک کشیدم بیرون
من اون مرد رو میشناسم اون و......
لایک ۶
کامنت ۷
۴۴.۹k
۲۶ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.