فیک تهیونگ پارت ۳۵
از زبان ا/ت
گفتم : هی مسخرم نکن دیگه سره خودت میادااا
گفت : آخه قده من بلنده نمیخوام بیشتر از این بلند بشم
جین دستش رو گذاشت روی موهام و گفت : همیشه خوب باش و بخند خنده هات خیلی قشنگه
لبخنده بزرگی زدم و با باز و بستن چشمام حرفش رو تایید کردم ، یهو جین بغلم کرد خودمم تعجب کرده بودم ولی پیش نزدم منم محکم بغلش کردم
از زبان جین
داشتم با ا/ت حرف میزدم که تهیونگ رو از دور دیدم که داره نگاه میکنه برای همین ا/ت رو بغل کردم بزار بسوزه اون تونست دله ا/ت رو بشکنه چرا نباید ا/ت هم دل اونو بشکنه
بعد از جدا شدن ازش دستام رو گذاشتم دو طرف صورت ا/ت بهش لبخند زدم و گفتم : خب دیگه باید بریم فرودگاه
از زبان ا/ت
رفتیم پیشه بقیه همه آماده رفتن بودن
ماشین گرفتیم رسوند ما رو به فرودگاه رفتیم داخل منتظر نشستیم تا پروازمون رو اعلام کنه
بالاخره گفت پروازه کره رو
رفتیم بلیط هامون رو دادیم و سواره هواپیما شدیم
رفتم نشستم کنار پنجره یکی کنارم نشست اولش فکر کردم میا یا مینجا هست اما وقتی برگشتم با تهیونگ مواجه شدم گفتم: تو اینجا چیکار میکنی ...بلند گفتم : مهماندار ک...دهنم رو گرفت نزاشت حرف بزنم گفت : ا/ت خیلی ورجه ورجه میکنیااا یجا بشین
بعد دستم رو محکم توی مشتش گرفت و نزاشت تکون بخورم
گفتم : هی مسخرم نکن دیگه سره خودت میادااا
گفت : آخه قده من بلنده نمیخوام بیشتر از این بلند بشم
جین دستش رو گذاشت روی موهام و گفت : همیشه خوب باش و بخند خنده هات خیلی قشنگه
لبخنده بزرگی زدم و با باز و بستن چشمام حرفش رو تایید کردم ، یهو جین بغلم کرد خودمم تعجب کرده بودم ولی پیش نزدم منم محکم بغلش کردم
از زبان جین
داشتم با ا/ت حرف میزدم که تهیونگ رو از دور دیدم که داره نگاه میکنه برای همین ا/ت رو بغل کردم بزار بسوزه اون تونست دله ا/ت رو بشکنه چرا نباید ا/ت هم دل اونو بشکنه
بعد از جدا شدن ازش دستام رو گذاشتم دو طرف صورت ا/ت بهش لبخند زدم و گفتم : خب دیگه باید بریم فرودگاه
از زبان ا/ت
رفتیم پیشه بقیه همه آماده رفتن بودن
ماشین گرفتیم رسوند ما رو به فرودگاه رفتیم داخل منتظر نشستیم تا پروازمون رو اعلام کنه
بالاخره گفت پروازه کره رو
رفتیم بلیط هامون رو دادیم و سواره هواپیما شدیم
رفتم نشستم کنار پنجره یکی کنارم نشست اولش فکر کردم میا یا مینجا هست اما وقتی برگشتم با تهیونگ مواجه شدم گفتم: تو اینجا چیکار میکنی ...بلند گفتم : مهماندار ک...دهنم رو گرفت نزاشت حرف بزنم گفت : ا/ت خیلی ورجه ورجه میکنیااا یجا بشین
بعد دستم رو محکم توی مشتش گرفت و نزاشت تکون بخورم
۱۸۲.۹k
۰۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.