پارت ۹۲
پارت ۹۲
اسماتتتتتتتت
ویو کوک
رفتم سراغ لباساش و از تنش جداشون کردم
دوباره اون بدن گندمی رنگ و زیباش جلو چشمام نمایان شد
ترقوه هاش . سینه هاش . پوستش . لباش . گردن خوش فرمش .
همه چیش دیوونه ام میکرد
جام رو باهاش عوض کردم و نشوندمش رو شکمم
تعجب کرده بود
-میخوام این بار تنم رو به دست تو بسپُرم
+...
-میخوام این دفعه اونی که مارک میشه ، اونی که به فاک میره من باشم
+با کمال میل (پوزخند)
بر خلاف تصوراتم لباس و شلوارم رو در آورد و انداخت پایین
بدون هیچ مکث و آمادگی داخلم کرد .
-آ....آییییی
خیلی درد داشتم . بعد مدت ها برای بار دوم داخلم میکرد و بدون هیچ آمادگی خب قطعا دردش بیشتر بود
-آ...آی ... در...درش بیار ، نمیتونم
+تحمل کن (بم)
-نمیشه ... نمیتونم ..آهههه...تروخدا درش بیار
+وقتی گفتی تنت رو میسپاری به من ، پس نباید داخل کارام دخالت کنی (بم)
دیگه هیچی نگفتم
چند مین که گذشت دردم آروم شد و آماده بودم
آروم آروم شروع کرد ، اما بعدش سرعتش بیش از اندازه بالا رفت
-آهههه...آ...آهههه.اوممم..آه آی
+آههه.
-هاه آهههههه...اوههه ، اوممم آهههه
ضرباتش انقدر تند و محکم بود که جیر جیر تخت به گوش میرسید
انگار تمام دلخوریش رو خالی میکرد .
-آهههه آی بس کن .. آرومتر...آهههه
با ضربه محکم و عمیقی بین تلمبه هاش نفسم برید .
-تروخدا آروم تر ...آههه
سرعتش رو یکم آروم کرد
"بعد ۲۰ مین"
+من...م...من نزدیکم
-دارم میام
با یه دستش به باسنم و با یه دستش به دیکم فشار میاورد
بعد باهم خالی شدیم رو تخت . از درد به خودم میپیچیدم . حتی تصور نمیکردم بخواد انقدر خشن باشه و جدی کار کنه
..
امروز رو مود نوشتن اسمات نبودم 😕
حیح 😁🫂
اسماتتتتتتتت
ویو کوک
رفتم سراغ لباساش و از تنش جداشون کردم
دوباره اون بدن گندمی رنگ و زیباش جلو چشمام نمایان شد
ترقوه هاش . سینه هاش . پوستش . لباش . گردن خوش فرمش .
همه چیش دیوونه ام میکرد
جام رو باهاش عوض کردم و نشوندمش رو شکمم
تعجب کرده بود
-میخوام این بار تنم رو به دست تو بسپُرم
+...
-میخوام این دفعه اونی که مارک میشه ، اونی که به فاک میره من باشم
+با کمال میل (پوزخند)
بر خلاف تصوراتم لباس و شلوارم رو در آورد و انداخت پایین
بدون هیچ مکث و آمادگی داخلم کرد .
-آ....آییییی
خیلی درد داشتم . بعد مدت ها برای بار دوم داخلم میکرد و بدون هیچ آمادگی خب قطعا دردش بیشتر بود
-آ...آی ... در...درش بیار ، نمیتونم
+تحمل کن (بم)
-نمیشه ... نمیتونم ..آهههه...تروخدا درش بیار
+وقتی گفتی تنت رو میسپاری به من ، پس نباید داخل کارام دخالت کنی (بم)
دیگه هیچی نگفتم
چند مین که گذشت دردم آروم شد و آماده بودم
آروم آروم شروع کرد ، اما بعدش سرعتش بیش از اندازه بالا رفت
-آهههه...آ...آهههه.اوممم..آه آی
+آههه.
-هاه آهههههه...اوههه ، اوممم آهههه
ضرباتش انقدر تند و محکم بود که جیر جیر تخت به گوش میرسید
انگار تمام دلخوریش رو خالی میکرد .
-آهههه آی بس کن .. آرومتر...آهههه
با ضربه محکم و عمیقی بین تلمبه هاش نفسم برید .
-تروخدا آروم تر ...آههه
سرعتش رو یکم آروم کرد
"بعد ۲۰ مین"
+من...م...من نزدیکم
-دارم میام
با یه دستش به باسنم و با یه دستش به دیکم فشار میاورد
بعد باهم خالی شدیم رو تخت . از درد به خودم میپیچیدم . حتی تصور نمیکردم بخواد انقدر خشن باشه و جدی کار کنه
..
امروز رو مود نوشتن اسمات نبودم 😕
حیح 😁🫂
۲.۱k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.