چند پارتی تهیونگ درخواستی
آوین : مانا رفته پیش دوستش
p/آخر
ا.ت : توی سی ثانیه دوست پیدا کرد پدر سوخته
تهیونگ : ازبس دختر خوبیه دیگه
تهیونگ : من میخوام برم سوپرمارکت اگه چیزی میخوایین بگین برم بخرم
ا.ت : یه آبمیوه برا من بیار برا مانا هم یچی بگیر بچه از صبح هیچی نخورده
تهیونگ : باشه آوین تو چیزی نمیخوای ؟
آوین : برا منم یه آبمیوه بگیر
تهیونگ : باشه خدافظ ............
چند دیقه بعد
پیجر : خانم کیم ا.ت به بخش ۱۰/۴۶
آوین : ا.ت تو برو تا من برم مانا رو صدا کنم
ا.ت : باشه برو
ا.ت : سلام
دکتر : سلام خب چه مشکلی برای شما پیش اومده ؟
ا.ت : امروز صبح که بیدار شدم زیر دلم بدجوری درد میکنه پر*یود نیستم وقتی میشینم حالم خوبه ولی وقتی پا میشم دلم درد میگیره
دکتر : خب سرگیجه حالت تهوه اینا چی نداری
ا.ت : چرا یکم سرم گیج میره
دکتر : خب شما باید برید سونوگرافی
جوابش که اومد بیاریدش پیش من
ا.ت : باشه فقط کجا باید برم
دکتر : پرستار راهنمایتون میکنه
پرستار : ازین طرف حانم کیم
ویو ا.ت :
سونوگرافی تموم شد و الان منتظر جوابش بودم فکر میکردم الان یه روز دوروز طول بکشه ولی گفتن تا یک ساعت دیگه جوابش میاد تا اون موقع هم تهیونگ و آوین و مانا هم اومدن
تهیونگ : خب ا.ت چی شد چی گفتن
ا.ت : منتظرم جوابش بیاد فعلاً چیزی نگفتن
آوین : نگران نباش چیزی نیست حالا بیا اینو بحور یکم حالت بهتر شه
ا.ت : ممنون
پرستار : همراه خانم کیم ا.ت کیه
تهیونگ : منم
پرستار : پس بفرمایید داخل
تهیونگ : پاشو ا.ت بریم
آوین : مانا بیا ماهم بریم همین پارکِ که اینجاست تا اینا کارشون تموم شه
مانا : آخجون باشه بریم
پرستار : خب یه خبر خوب براتون دارم به هردوی شما تبریک میگم خانم کیم ا.ت شما باردار هستید
ا.ت : چی چی گفتی
تهیونگ : یعنی من دارم بابا میشم
ا.ت : منم دارم مامان میشم
تهیونگ : وای خدا قراره یه فرشته کوچولو بمون ازافه بشه ا.ت
ا.ت : من که هنوز باورم نمیشه ولی صبر کن من هیچ علائمی از بارداری نداشتم
پرستار : در بعضی از موارد پیش میاد چیزی نیست نگران نباشید
تهیونگ : ا.ت اینم سوالِ اخه تو میپرسی بیا بریم به آوین بگیم
ا.ت : صبر کن خانم پرستار من الان باید چیکار کنم
پرستار : خب الان شما باردار هسید و مصرف قرص و دارو خطرناکه پس فقط باید مراقبت کنید
تهیونگ : بریم دیگه بریم به آوین بگیم
ا.ت : چقدر ذوق داری که به آوین بگی
تهیونگ : معلومه که ذوق دارم از الان دیگه باید بیشتر مراقب خودت باشی یه بچه تو شکمته
ا.ت : این بچه الان قد یه لوبیاس
تهیونگ : قربون لوبیای باباش بشم بریم
ا.ت : بریم خونه دیگه نباید خانواده رو از فرشته بی خبر بزاریم
تهیونگ : بریم تا منم به خانوادهام بگم
وای چجوری ۹ ماه صبر کنم تا به دنیا بیای
ا.ت : همینجوری که تا الان صبر کردی
p/آخر
ا.ت : توی سی ثانیه دوست پیدا کرد پدر سوخته
تهیونگ : ازبس دختر خوبیه دیگه
تهیونگ : من میخوام برم سوپرمارکت اگه چیزی میخوایین بگین برم بخرم
ا.ت : یه آبمیوه برا من بیار برا مانا هم یچی بگیر بچه از صبح هیچی نخورده
تهیونگ : باشه آوین تو چیزی نمیخوای ؟
آوین : برا منم یه آبمیوه بگیر
تهیونگ : باشه خدافظ ............
چند دیقه بعد
پیجر : خانم کیم ا.ت به بخش ۱۰/۴۶
آوین : ا.ت تو برو تا من برم مانا رو صدا کنم
ا.ت : باشه برو
ا.ت : سلام
دکتر : سلام خب چه مشکلی برای شما پیش اومده ؟
ا.ت : امروز صبح که بیدار شدم زیر دلم بدجوری درد میکنه پر*یود نیستم وقتی میشینم حالم خوبه ولی وقتی پا میشم دلم درد میگیره
دکتر : خب سرگیجه حالت تهوه اینا چی نداری
ا.ت : چرا یکم سرم گیج میره
دکتر : خب شما باید برید سونوگرافی
جوابش که اومد بیاریدش پیش من
ا.ت : باشه فقط کجا باید برم
دکتر : پرستار راهنمایتون میکنه
پرستار : ازین طرف حانم کیم
ویو ا.ت :
سونوگرافی تموم شد و الان منتظر جوابش بودم فکر میکردم الان یه روز دوروز طول بکشه ولی گفتن تا یک ساعت دیگه جوابش میاد تا اون موقع هم تهیونگ و آوین و مانا هم اومدن
تهیونگ : خب ا.ت چی شد چی گفتن
ا.ت : منتظرم جوابش بیاد فعلاً چیزی نگفتن
آوین : نگران نباش چیزی نیست حالا بیا اینو بحور یکم حالت بهتر شه
ا.ت : ممنون
پرستار : همراه خانم کیم ا.ت کیه
تهیونگ : منم
پرستار : پس بفرمایید داخل
تهیونگ : پاشو ا.ت بریم
آوین : مانا بیا ماهم بریم همین پارکِ که اینجاست تا اینا کارشون تموم شه
مانا : آخجون باشه بریم
پرستار : خب یه خبر خوب براتون دارم به هردوی شما تبریک میگم خانم کیم ا.ت شما باردار هستید
ا.ت : چی چی گفتی
تهیونگ : یعنی من دارم بابا میشم
ا.ت : منم دارم مامان میشم
تهیونگ : وای خدا قراره یه فرشته کوچولو بمون ازافه بشه ا.ت
ا.ت : من که هنوز باورم نمیشه ولی صبر کن من هیچ علائمی از بارداری نداشتم
پرستار : در بعضی از موارد پیش میاد چیزی نیست نگران نباشید
تهیونگ : ا.ت اینم سوالِ اخه تو میپرسی بیا بریم به آوین بگیم
ا.ت : صبر کن خانم پرستار من الان باید چیکار کنم
پرستار : خب الان شما باردار هسید و مصرف قرص و دارو خطرناکه پس فقط باید مراقبت کنید
تهیونگ : بریم دیگه بریم به آوین بگیم
ا.ت : چقدر ذوق داری که به آوین بگی
تهیونگ : معلومه که ذوق دارم از الان دیگه باید بیشتر مراقب خودت باشی یه بچه تو شکمته
ا.ت : این بچه الان قد یه لوبیاس
تهیونگ : قربون لوبیای باباش بشم بریم
ا.ت : بریم خونه دیگه نباید خانواده رو از فرشته بی خبر بزاریم
تهیونگ : بریم تا منم به خانوادهام بگم
وای چجوری ۹ ماه صبر کنم تا به دنیا بیای
ا.ت : همینجوری که تا الان صبر کردی
۱.۲k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.