از نفرت تا عشق
از نفرت تا عشق
part . 1
ات ویو
بدو بدو وارد کافه شدم
صاحب کافه. باز که دیر کردی دختر
ات. ببخشید ، آخه چون
صاحب کافه. نمیخواد برام بهانه بیاری ، زود باش سه تا قهوه ببر برای اون سه تا پسری که اونجا نشستن
ات. چشم
سریع رفتم سه تا قهوه درست کردم تا ببرم
صاحب کافه. عه دختر لباستم که عوض نکردی
ات. حواسم نبود
صاحب کافه. حالا زود باش این قهوه ها رو ببر بعد لباستو عوض کن
ات. چشم
به سمت اون میز رفتم که دیدم یک عکس روی میز گذاشتن و یکی از پسرا به عکس اشاره کرد و گفت
`٫حالا ببینین چطور این مرد عذاب میدم
به عکس که توجه کردم دیدم عکس پدرمه که یهو هول شدم و قهوه رو ریختم روی یکی از پسرا و بلند گفتم بابا
جیمین. آهای دختر مگه کوری ببین چیکار کردی
جونکوک. جیمین آروم باش ، ببینم دختر جون چی گفتی ، گفتی بابا؟
از ترس داشتم میلرزیدم که یکی از پسرا عکس جلوم گرفت و پرسید
جونکوک. این مرد بابات؟
سرم رو پایین انداختم و گفتم
ات. ب بله
تهیونگ. او پسر چه شانسی داری
پسره با خنده ای شیطانی به صاحب کافه گفت
جونکوک. بهتره یه پیش خدمت دیگه برای خودت پیدا کنی
منو گرفتن و بردن تو ماشین
ات. آهای دارین چیکار میکنید فکر کردین کی هستید که همینجوری منو خفت میکنین
با گذاشتن اسلحه رو سرم فهمیدم باید خفه شم
part . 1
ات ویو
بدو بدو وارد کافه شدم
صاحب کافه. باز که دیر کردی دختر
ات. ببخشید ، آخه چون
صاحب کافه. نمیخواد برام بهانه بیاری ، زود باش سه تا قهوه ببر برای اون سه تا پسری که اونجا نشستن
ات. چشم
سریع رفتم سه تا قهوه درست کردم تا ببرم
صاحب کافه. عه دختر لباستم که عوض نکردی
ات. حواسم نبود
صاحب کافه. حالا زود باش این قهوه ها رو ببر بعد لباستو عوض کن
ات. چشم
به سمت اون میز رفتم که دیدم یک عکس روی میز گذاشتن و یکی از پسرا به عکس اشاره کرد و گفت
`٫حالا ببینین چطور این مرد عذاب میدم
به عکس که توجه کردم دیدم عکس پدرمه که یهو هول شدم و قهوه رو ریختم روی یکی از پسرا و بلند گفتم بابا
جیمین. آهای دختر مگه کوری ببین چیکار کردی
جونکوک. جیمین آروم باش ، ببینم دختر جون چی گفتی ، گفتی بابا؟
از ترس داشتم میلرزیدم که یکی از پسرا عکس جلوم گرفت و پرسید
جونکوک. این مرد بابات؟
سرم رو پایین انداختم و گفتم
ات. ب بله
تهیونگ. او پسر چه شانسی داری
پسره با خنده ای شیطانی به صاحب کافه گفت
جونکوک. بهتره یه پیش خدمت دیگه برای خودت پیدا کنی
منو گرفتن و بردن تو ماشین
ات. آهای دارین چیکار میکنید فکر کردین کی هستید که همینجوری منو خفت میکنین
با گذاشتن اسلحه رو سرم فهمیدم باید خفه شم
۲۴۰
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.