فقط مال من باش پارت ۵۰
بعد جونگ کوک اومد نزدیکم شد کوک:دستتو بده من من:بیا دستمو گرفت و گرمش میکرد و ها میکشید کوک:خیلی سردی میترسم سرما بخوری من:اول و آخر میخورم ولی همینشم خوبه دستامو گرم میکنی بعد نشستیم جلو شومینیه جونگ کوک منو بغل کرد و میمالید تا گرم شم کوک:صبر کن شاید پتو باشه پاشد رفت دید کوک:عه هست من:واقعا کوک:اوهوم بعد آورد هم رو خودش انداخت هم رو من دوباره منو گرفت تو بغلش و میمالیدم تا قشنگ گرم شم چونشو رو شونم گذاشت و گردنمو میبوسید و میومد بالا لپشو رو لپم گذاشت و میمالید کوک:عشقم گرم شدی من:آره خیلی کوک:قراره گرم ترم بشی من:واقعا کوک:هوم☺ من:خوبه منو محکم فشار داد یهو شومینه خاموش شد من:وایی خاموش شد کوک:وایی یخ میزنیم من:و تو این سرما میمیریم کوک:درسته من:گوشیت آنتن نداره کوک:وسط جنگل عشقم آنتنمون کجا بود من:راست میگی دیگه نتونست روشنش کنه همه جام تاریک شد و ما بودیم یه کلبه سرد سرد منجمد و برف همینجوری یخ میزدیم من:جونگ کوک میخوام بخوابم کوک:نه یونا تو نباید بخوابی من:جونگ کوک نمیتونم کوک:تحمل کن لطفا من:نمی تونم کوک:میتونی عشقم میتونی فقط نخواب خواهش میکنم من:باشه سعی میکنم کوک:آفرین منم پیشتم نمیزارم سردت شه من نمی تونستم نخوابم چون چشمام داشت بسته میشد همون موقع از حال رفتم همونجوری تو بغل جونگ کوک و میلرزیدم
از زبون جونگ کوک
دیدم حرف نمیزنهتکون نمیخوره فهمیدم خوابیده من:نه یونا نه تو بغلم میزدمتو صورتش من:عشقم لطفاپاشو گفتم نخواب خوب الان من چیکار کنم😭😭😭یونا یونا فدات بشم چشماتو باز کن میمیری یهو آروم گفت یونا:جوجوجونگ کوکوکوک شششاید ققققراره ای ای ای اینجا ببببمیریم من:این چه مزخرفاتیه میگی لطفا یونا ازیتم نکن به خدا نمی تونم دوباره نبودنتو تحمل کنم یونا یونا:میمیمیخوام بیبیبیدار شم اما ننننمیتونم چچچشمام بببباز نمیمیمی اینو که گفتم کامل بیهوش شد من:نه یونا نه یونا عشقم عزیز دلم قربونت بشم همخ زندگیم چشماتو باز کن لطفا به خدا یه شبه یونا خودمم بعدش از حال رفتم و هردومون رو زمین موندیم صبح بیدار شدم یکم هوا بهتر شده بود برفم تموم شده بود سردم نبود دیدم یونا یخه یخه نبزشو گرفت نمیزد گوشمو رو قلبش گذاشتم کم میزد من:نهههه یونا نههه تو نمی تونی دستمو رو سینش گذاشتم و فشار میدادم فشار فشار فشار من:یونا لطفا برگرد یونا عشقم قربونت بشم اگه دوسم داری برگرد یونا یهو دیدم دستش تکون خورد یهو با یه نفس بعد بیدار شد یه ساعت نفسش رفت چشماش باز بود من:یونا یونا نفس بکش یونا بعد ول کرد چشماش باز بود و بدجور نفس نفس میزد سینه هاش بالا پایین میرفت من:عشقم عشقم نفس بکش هیچی نیست تموم شد فدات بشم یونا:جونگ کوک من:یونا عشقم خوبی یونا:اوهوم خوبم
از زبون جونگ کوک
دیدم حرف نمیزنهتکون نمیخوره فهمیدم خوابیده من:نه یونا نه تو بغلم میزدمتو صورتش من:عشقم لطفاپاشو گفتم نخواب خوب الان من چیکار کنم😭😭😭یونا یونا فدات بشم چشماتو باز کن میمیری یهو آروم گفت یونا:جوجوجونگ کوکوکوک شششاید ققققراره ای ای ای اینجا ببببمیریم من:این چه مزخرفاتیه میگی لطفا یونا ازیتم نکن به خدا نمی تونم دوباره نبودنتو تحمل کنم یونا یونا:میمیمیخوام بیبیبیدار شم اما ننننمیتونم چچچشمام بببباز نمیمیمی اینو که گفتم کامل بیهوش شد من:نه یونا نه یونا عشقم عزیز دلم قربونت بشم همخ زندگیم چشماتو باز کن لطفا به خدا یه شبه یونا خودمم بعدش از حال رفتم و هردومون رو زمین موندیم صبح بیدار شدم یکم هوا بهتر شده بود برفم تموم شده بود سردم نبود دیدم یونا یخه یخه نبزشو گرفت نمیزد گوشمو رو قلبش گذاشتم کم میزد من:نهههه یونا نههه تو نمی تونی دستمو رو سینش گذاشتم و فشار میدادم فشار فشار فشار من:یونا لطفا برگرد یونا عشقم قربونت بشم اگه دوسم داری برگرد یونا یهو دیدم دستش تکون خورد یهو با یه نفس بعد بیدار شد یه ساعت نفسش رفت چشماش باز بود من:یونا یونا نفس بکش یونا بعد ول کرد چشماش باز بود و بدجور نفس نفس میزد سینه هاش بالا پایین میرفت من:عشقم عشقم نفس بکش هیچی نیست تموم شد فدات بشم یونا:جونگ کوک من:یونا عشقم خوبی یونا:اوهوم خوبم
۱۱.۹k
۳۰ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.