ملکه شکلاتی پارت ۱
ملکه شکلاتی پارت ۱
ویو ا/ت
از سر کار برگشتم وارد خونه شدم بابام مثل همیشه نبود مطمئنم بار بود و مشغول قمار کردن
مامانم هم نبود اونم حتما با زیر یکیه
اره درست فهمیدین
پدر من یه قمار باز و وقتی میبازه من باید تاوان بدم و پولی که قمار کرده رو بدم
مادرم هم یه هرزهاس
اولا وقتی کوچیک بودم و پدرم قمار میکرد مادرم برای مخارج خونه و من مجبور به این کار شد اما رفته رفته بهش حال داد
و اگه روزی این کار رو نمیکرد انگار یه چی تو زندگیش کم بود و شبیه معتاد ها که بهشون مواد نرسیده میشد
منم مجبورم بعد مدرسه برم داخل یه رستوران کار کنم
مدرسهام یه مدرسهی ارزونه که شهریه نمیگیره مجبورم چون نمیتونم با این پول کمی که در میارم هم خرج بابام رو بدم هم شهریه مدرسه و هم مخارج خونه رو تامین کنم
به سمت آشپزخونه رفتم و شروع به پختن غذا کردم که مبادا دوباره پدرم بیاد و دوباره حوس به کتک زدن من کنه
تن و بدم همش جای شلاقه یا کمربند
غذا رو آماده کردم خودم خوردم و نشستم تکالیف مدرسه ام رو انجام دادم
نمیدونم شاید یک ساعتی میگذشت که صدای در اومد بابام بود رفتم شام رو داغ کردم مثل همیشه هیچ حرفی از دهنمون بیرون نمیومد
شام رو روی میز گذاشتم و برگشتم داخل اتاقم که بقیه تکالیفم رو انجام بدم
بعد از حدود نیم ساعت اومدم میز رو جمع کردم و ظرف ها رو شستم
و بعد هم رفتم و خوابیدم
صبح
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم رفتم کار هام رو انجام دادم صبحونه ام رو خوردم و برای پدرم هم روی میز گذاشتم و به طرف مدرسه رفتم
بعد از مدرسه رفتم رستوران تو راه یه چیزی سرسرکی خوردم و مثل همیشه سفارش ها رو گرفتم و غذا ها رو تحویل میدادم
دیگه نزدیک غروب بود برگشتم وسایل صبحونه که روی میز بود رو جمع کردم و شستم و شام رو آماده کردم و دقیقه مثل دیروز اون شب هم گذشت
چند هفته بعد
ادامه دارد...
حمایت
ویو ا/ت
از سر کار برگشتم وارد خونه شدم بابام مثل همیشه نبود مطمئنم بار بود و مشغول قمار کردن
مامانم هم نبود اونم حتما با زیر یکیه
اره درست فهمیدین
پدر من یه قمار باز و وقتی میبازه من باید تاوان بدم و پولی که قمار کرده رو بدم
مادرم هم یه هرزهاس
اولا وقتی کوچیک بودم و پدرم قمار میکرد مادرم برای مخارج خونه و من مجبور به این کار شد اما رفته رفته بهش حال داد
و اگه روزی این کار رو نمیکرد انگار یه چی تو زندگیش کم بود و شبیه معتاد ها که بهشون مواد نرسیده میشد
منم مجبورم بعد مدرسه برم داخل یه رستوران کار کنم
مدرسهام یه مدرسهی ارزونه که شهریه نمیگیره مجبورم چون نمیتونم با این پول کمی که در میارم هم خرج بابام رو بدم هم شهریه مدرسه و هم مخارج خونه رو تامین کنم
به سمت آشپزخونه رفتم و شروع به پختن غذا کردم که مبادا دوباره پدرم بیاد و دوباره حوس به کتک زدن من کنه
تن و بدم همش جای شلاقه یا کمربند
غذا رو آماده کردم خودم خوردم و نشستم تکالیف مدرسه ام رو انجام دادم
نمیدونم شاید یک ساعتی میگذشت که صدای در اومد بابام بود رفتم شام رو داغ کردم مثل همیشه هیچ حرفی از دهنمون بیرون نمیومد
شام رو روی میز گذاشتم و برگشتم داخل اتاقم که بقیه تکالیفم رو انجام بدم
بعد از حدود نیم ساعت اومدم میز رو جمع کردم و ظرف ها رو شستم
و بعد هم رفتم و خوابیدم
صبح
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم رفتم کار هام رو انجام دادم صبحونه ام رو خوردم و برای پدرم هم روی میز گذاشتم و به طرف مدرسه رفتم
بعد از مدرسه رفتم رستوران تو راه یه چیزی سرسرکی خوردم و مثل همیشه سفارش ها رو گرفتم و غذا ها رو تحویل میدادم
دیگه نزدیک غروب بود برگشتم وسایل صبحونه که روی میز بود رو جمع کردم و شستم و شام رو آماده کردم و دقیقه مثل دیروز اون شب هم گذشت
چند هفته بعد
ادامه دارد...
حمایت
۸.۲k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.