𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐑𝐨𝐬𝐞🤍✨ پارت ۱۵
ویو کوک
یه راهی پیدا کردم به آیونگ گفتم همون جا بمونه راهو گرفتم و رفتم که خیلی تو در تو بود بعدش به یه در خوردم بازش کردم راه خروج بود برگشتم که برم سمت آیونگ رفتم پیشش که رو زمین نشسته بود و سرش رو بین دستاش گرفته بود هی صداش میزدم اما جواب نمیداد رفتم شونه هاشو گرفت که
- آیونگ آیونگ صدامو میشنوی؟؟؟
+ بسههههههه خواهش میکنم دیگه نمیتونم
- آیونگگگگگگگگگگگگگ( داد)
سرشو بلند کرد و بهم نگا کرد اشک داشت از چشاش بدون توقف میریخت
- هی چرا دا.....
که حرفم با بغل کردنم قطع شد
+ هق....کجا....موندی...هق..بدجنس....منو تنها.....گذاشتی....هق
- ببخشید آیونگ دیگه تنهات نمیزارم باشه بهت قول میدم
+ میشه بریم فقط نمیتونم چشامو باز کنم سرم درد میکنه از آینه ها
- خودم میبرمت
براید استایل بغلش کردم خودشو چسبوند به سینم رفتم سمت در که گذاشتمش پایین و درو باز کردم
- رسیدیم چشاتو باز کن
+ آخ دیگه هیچ وقت اتاق فرار نمیرم
- اوهوم
* هی کجا موندیدن؟؟
- راهو گم کردیم 😅
^اوسکولا
بعد از اون رفتیم کله بازی ها رو انجام دادیم که رسیدیم به چرخ و فلک
° آیونگ میای با من؟
+ اممم اوکی
-پس من چی؟
+ تو با ته برو
* بیا با من کوک کارت دارم
- هوم باش( ناراحت )
رفتیم سوار شدیم آیونگ با جیمین رفت نامی و جین باهم و سویون و هوبی و یونگی با هم رفتن
- خب چی میخواستی بگی؟
* کوک تو از کسی خوشت میاد؟
- چرا یهویی همچین سوالی میپرسی
* فقط جواب منو بده
- خب اوهوم
* کی؟
- اونو نمیگم
* فقط بگو میشناسمش یا نه؟
- اره میشناسیش
* سویون؟؟؟؟
- نهههههه
* پس کی؟؟؟
- یعنی غیر سویون دختره دیگه ای نی؟؟
* اممم نه نکنه تو
- من چی؟
* تو از آیونگ خوشت میاد؟؟؟؟؟
- خب راستش اره از خواهرت خوشم میاد
* اووووو از کی؟
- ۱۹ ساله پیش
* واتتتتتتت پس چرا بهش نگفتی ۱۹ ساللللللل
- خب میدونی میترسم اگه وارد رابطه شیم اگر کات کنیم دیگه هیچ وقت مثل قبل نمیشه ولی اینجوری همیشه باهمیم :)))
* واقعا همش برا همین بهش اعتراف نمیکنی؟
- میترسم ته اصلا از کجا معلوم جیمینو دوس نداشته باشه ها
* خب راستش
- راستش چی!!؟؟؟
* یکم دیره ولی جیمین از آیونگ خوشش میاد
- چ.....چی....گ...فتی؟؟؟
* و خب به منم گفته بود
- از کی؟
* خیلی وقته تازه الانم برا همین با آیونگ سوار شد
- چرا الان داری اینارو بهم میگی؟؟؟؟( داد )
* خب تو اگه بهم گفته بودی یه کاری میکردم برات( داد)
- ای خدا چرا چرا همون اول بهش نگفته بودم
* اوففف
- الان چه گوهی بخورم ها( بغض )
* هی کوک چرا بغض میکنی!!؟؟
- ته من.....هق....خیلی....آیونگو دوست دارم.....هق....اگه جوابش.....مثبت باشه.....چی؟؟؟
*کوک کوک گریه نکن درست میشه وقتی رفتیم پایین یه گوشه گیرش بیار بهش بگو دوسش داری
- نمیشه....هق.....نمیشه.....ته....بدبخ شدم کله زندگیم به باد رفت.....هق
* کوک( ناراحت )
ویو آیونگ
سوار شدیم و چرخ و فلک شروع به حرکت کرد داشتیم بیرونو نگا میکردم منظره خیلی قشنگی داشت
° آیونگ من.....
یه راهی پیدا کردم به آیونگ گفتم همون جا بمونه راهو گرفتم و رفتم که خیلی تو در تو بود بعدش به یه در خوردم بازش کردم راه خروج بود برگشتم که برم سمت آیونگ رفتم پیشش که رو زمین نشسته بود و سرش رو بین دستاش گرفته بود هی صداش میزدم اما جواب نمیداد رفتم شونه هاشو گرفت که
- آیونگ آیونگ صدامو میشنوی؟؟؟
+ بسههههههه خواهش میکنم دیگه نمیتونم
- آیونگگگگگگگگگگگگگ( داد)
سرشو بلند کرد و بهم نگا کرد اشک داشت از چشاش بدون توقف میریخت
- هی چرا دا.....
که حرفم با بغل کردنم قطع شد
+ هق....کجا....موندی...هق..بدجنس....منو تنها.....گذاشتی....هق
- ببخشید آیونگ دیگه تنهات نمیزارم باشه بهت قول میدم
+ میشه بریم فقط نمیتونم چشامو باز کنم سرم درد میکنه از آینه ها
- خودم میبرمت
براید استایل بغلش کردم خودشو چسبوند به سینم رفتم سمت در که گذاشتمش پایین و درو باز کردم
- رسیدیم چشاتو باز کن
+ آخ دیگه هیچ وقت اتاق فرار نمیرم
- اوهوم
* هی کجا موندیدن؟؟
- راهو گم کردیم 😅
^اوسکولا
بعد از اون رفتیم کله بازی ها رو انجام دادیم که رسیدیم به چرخ و فلک
° آیونگ میای با من؟
+ اممم اوکی
-پس من چی؟
+ تو با ته برو
* بیا با من کوک کارت دارم
- هوم باش( ناراحت )
رفتیم سوار شدیم آیونگ با جیمین رفت نامی و جین باهم و سویون و هوبی و یونگی با هم رفتن
- خب چی میخواستی بگی؟
* کوک تو از کسی خوشت میاد؟
- چرا یهویی همچین سوالی میپرسی
* فقط جواب منو بده
- خب اوهوم
* کی؟
- اونو نمیگم
* فقط بگو میشناسمش یا نه؟
- اره میشناسیش
* سویون؟؟؟؟
- نهههههه
* پس کی؟؟؟
- یعنی غیر سویون دختره دیگه ای نی؟؟
* اممم نه نکنه تو
- من چی؟
* تو از آیونگ خوشت میاد؟؟؟؟؟
- خب راستش اره از خواهرت خوشم میاد
* اووووو از کی؟
- ۱۹ ساله پیش
* واتتتتتتت پس چرا بهش نگفتی ۱۹ ساللللللل
- خب میدونی میترسم اگه وارد رابطه شیم اگر کات کنیم دیگه هیچ وقت مثل قبل نمیشه ولی اینجوری همیشه باهمیم :)))
* واقعا همش برا همین بهش اعتراف نمیکنی؟
- میترسم ته اصلا از کجا معلوم جیمینو دوس نداشته باشه ها
* خب راستش
- راستش چی!!؟؟؟
* یکم دیره ولی جیمین از آیونگ خوشش میاد
- چ.....چی....گ...فتی؟؟؟
* و خب به منم گفته بود
- از کی؟
* خیلی وقته تازه الانم برا همین با آیونگ سوار شد
- چرا الان داری اینارو بهم میگی؟؟؟؟( داد )
* خب تو اگه بهم گفته بودی یه کاری میکردم برات( داد)
- ای خدا چرا چرا همون اول بهش نگفته بودم
* اوففف
- الان چه گوهی بخورم ها( بغض )
* هی کوک چرا بغض میکنی!!؟؟
- ته من.....هق....خیلی....آیونگو دوست دارم.....هق....اگه جوابش.....مثبت باشه.....چی؟؟؟
*کوک کوک گریه نکن درست میشه وقتی رفتیم پایین یه گوشه گیرش بیار بهش بگو دوسش داری
- نمیشه....هق.....نمیشه.....ته....بدبخ شدم کله زندگیم به باد رفت.....هق
* کوک( ناراحت )
ویو آیونگ
سوار شدیم و چرخ و فلک شروع به حرکت کرد داشتیم بیرونو نگا میکردم منظره خیلی قشنگی داشت
° آیونگ من.....
۵.۴k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.