خداحافظ

و یک روز فهمیدیم «عزیزم»
نام کوچک هیچ‌کداممان نیست
و شام خوردن زیر نور شمع
چشم‌هایمان را کم‌سو می‌کند
سقف
بهانۀ مشترکی بود
که باید از هم می‌گرفتیم
و تاریکی موّاج خانه را، به عدالت
به دو نیم می‌کردیم؛
نیمی
با ماهیان قرمز مصنوعی
نیمی
با سنگریزه‌ها و صدف‌ها
و موج‌های کوچک مصنوعی
ما
دو حبابِ کنارِ هم بودیم
که می‌ترسیدیم هنگام یکی شدن
نفهمیم
کداممان نابود شده‌ست.

لیلا کردبچه
#دختر #عاشقانه #عکس_نوشته_عاشقانه
دیدگاه ها (۴)

حال همه ما خوب است

حیات طیبه

من اما با خدا درباره بنده هاش حرف دارم... #عاشقانه #دختر

زندگی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط