**گذشته ی سیاه ** p27 ادامه
۰فلش بک به چند ساعت بعد .... تقریبا وقت های صبحونه اس
اول رفتیم خونه و وسایلی که لازم به برداشتنش بود و برداشتم .... البته زیاد وسایل نداشتم ... چیزی که برداشتم یه عکس خانوادگیه کوچیکی بود که خیلی وقته ازم هم پاشیده بودن ... یدونه ام ساعت بابا بود .... بعدش رفتیم عمارت تهیونگ ....روی متور بودیم که وارد عمارت تهیونگ شدیم ...تهیونگ آروم میروند تا من بتونم اطراف و آنالیز کنم .... واقعا خیلی دوس داشتم توصیفش کنم ولی کلماتی که برازنده یه همیچین امارتی باشه رو نمیتونستم کنار هم بزارم و وصف کنم ......دستام از شدت ناباوری دور کمر تهیونگ شل شدن
ایپک: تهیونگ اینجا واقعا خیلی خیلی زیباست(خیره به عمارت )
تهیونگ : هوممم ...خونه ی تو هم پشته عمارته ....
تهیونگ کم کم رفت سمت جایی که شبیه پارکینگ بود روی سوئیچ متور یه ریموت بود دکمه ی اونو فشار داد که کر کره ها رفتن بالا......واووووووو....
چه ماشین های خفنی داشت .... یکی قرمز یکی مشکی... یکی آبی.... یه دوچرخه ی زرد ام اونجا بود.... متور و پارک کرد ... من زود پیاده شدم و رفتم سمت ماشین ها .... رفتم درست جلو اون مشکیه
ایپک: تهیونگ این محشرهههههه(ذوق زده)پسر من اینارو تو خواب و رویا میدیدم کی این رویا ها به حقیقت پیوست ....
دستم و روی ماشین مشکی کشیدم عاشق رنگ مشکیش شده بودم .... رفتم سمت آینه هاش و توشو نگا کردم ....
ایپک : تهیونگ دمت گرم پسرررر ...این ماشین چیه ؟ یعنی اسمش چیه ؟
تهیونگ : بوگاتی مدل ۲۰۲۰(لبخند)
بدو رفتم پیشش
ایپک : پسر تو این همه پول از کجا آوردیییییی(ذوق زده ) اصلا شغلت چیه ؟
وقتی اینو پرسیدم لبخندش آنی نکشید که تبدیل به اخم شد
تهیونگ :.................
(خونه ی ایپک پشت عمارت ته اسلاید بعد)
اول رفتیم خونه و وسایلی که لازم به برداشتنش بود و برداشتم .... البته زیاد وسایل نداشتم ... چیزی که برداشتم یه عکس خانوادگیه کوچیکی بود که خیلی وقته ازم هم پاشیده بودن ... یدونه ام ساعت بابا بود .... بعدش رفتیم عمارت تهیونگ ....روی متور بودیم که وارد عمارت تهیونگ شدیم ...تهیونگ آروم میروند تا من بتونم اطراف و آنالیز کنم .... واقعا خیلی دوس داشتم توصیفش کنم ولی کلماتی که برازنده یه همیچین امارتی باشه رو نمیتونستم کنار هم بزارم و وصف کنم ......دستام از شدت ناباوری دور کمر تهیونگ شل شدن
ایپک: تهیونگ اینجا واقعا خیلی خیلی زیباست(خیره به عمارت )
تهیونگ : هوممم ...خونه ی تو هم پشته عمارته ....
تهیونگ کم کم رفت سمت جایی که شبیه پارکینگ بود روی سوئیچ متور یه ریموت بود دکمه ی اونو فشار داد که کر کره ها رفتن بالا......واووووووو....
چه ماشین های خفنی داشت .... یکی قرمز یکی مشکی... یکی آبی.... یه دوچرخه ی زرد ام اونجا بود.... متور و پارک کرد ... من زود پیاده شدم و رفتم سمت ماشین ها .... رفتم درست جلو اون مشکیه
ایپک: تهیونگ این محشرهههههه(ذوق زده)پسر من اینارو تو خواب و رویا میدیدم کی این رویا ها به حقیقت پیوست ....
دستم و روی ماشین مشکی کشیدم عاشق رنگ مشکیش شده بودم .... رفتم سمت آینه هاش و توشو نگا کردم ....
ایپک : تهیونگ دمت گرم پسرررر ...این ماشین چیه ؟ یعنی اسمش چیه ؟
تهیونگ : بوگاتی مدل ۲۰۲۰(لبخند)
بدو رفتم پیشش
ایپک : پسر تو این همه پول از کجا آوردیییییی(ذوق زده ) اصلا شغلت چیه ؟
وقتی اینو پرسیدم لبخندش آنی نکشید که تبدیل به اخم شد
تهیونگ :.................
(خونه ی ایپک پشت عمارت ته اسلاید بعد)
۷.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.