𝓼𝓾𝓷𝓼𝓮𝓽 ... part2
𝓼𝓾𝓷𝓼𝓮𝓽 ... part2
جونگ کوک:
چند دقیقه منتظر موندم که جیمین و تهیونگو دیدم که دارن با قیافه های کج و کوله سمتم میان
_ها چتونه باز چی شد؟
^این دوست .... *چشم غره* این دوست گرامیت چنان زد تو ساق پام که کبود شد
÷خب وقتی ز....
_هی مگه بچه اید ، خفه شید همین الانشم خیلی دیر کردیم
÷ببینم الان ما این همه میریم باشگاه برای چی؟
_بدن عضله ای و خوش فرم منو ببینی میفهمی برا چی میریم
÷یه طور میگی انگار خودم سیس پک ندارم
^نه خب منظورشو نگرفتی ، میگه الان ما به اندازه ی کافی سیس پک داریم چرا بازم میریم باشگاه
_تو اگه با همین سیس پکات باشگاه نری دو روزه تبدیل به خرس میشی
÷این خبرا رو کی به گوشت میرسونه
^ *بال بال زدن برا اینکه کوک لوش نده*
_همین موچیه که بغلت داره راه میره * اشاره به جیمین*
÷اگه دیگه بهت گفتم بیا چیپس بخور
_یاااااا بدون من چیپس میخورید عو/ض/یااا
(بعد چند دقیقه به باشگاه رسیدن و تمریناتو شروع کردن)
^داداشا دیگه نمیکشم
÷ها چی شد موچی میترسی لپات بریزه
^گمشو *از رو زمین پا میشه*
_بچه ها نظرتون چیه بعد باشگاه بریم همین کافه ی بغل باشگاه؟
÷ ^ عالیهههه
(بعد ۱ ساعت تمرین از باشگاه خارج شدن)
_خب خب بشینیم اینجا
(همگی دور یه میز نشستن ، فضای کافه اونقدر بزرگ نبود ولی خیلی قشنگ بود)
_چی میخورید بچه ها؟
÷خب خودتون میدونید چی دوست دارم
^ گگگ ، نمیدونم هرچی شما بخورید منم میخورم
_بسیار خب، قهوه و کیک شکلاتی ، نظرتون؟
÷^ اوکیه
جیمین:
کوک داشت سفارشارو میگفت ، یه دور به کافه نگاه کردم ... با دیدن همون دختره ی جیغ جیغو یلحظه شوکه شدم
^هوی تهیونگ
÷هوم؟
^اون دختره رو ببین ، دو تا میز اونور تره همون دخترست که اون روز باهم درگیر شدیم
÷اوووو بریم حالشو جا بیاریم
^ولش کن مگه مظلوم گیر اوردیم
÷هوففف *کلافه*
جونگ کوک:
دستشوییم گرفته بود بدجور ! به پسرا گفتم و پاشدم برم که یهو با صدای زیبایی که دم گوشم داشت درمورد کیک توت فرنگی خوشمزه کافه حرف میزد خیلی غیر ارادی وایسادم
برگشتم ببینم کیه که با صحنه ی رو به روم تپش قلبم شدید تر شد•••
شرط پارت بعد ۲ لایک ۱ کامنت✨
بچه ها ببخشید این پارت طولانی نبود وقت نداشتم بنویسم🥲
قول میدم پارتای بعدی طولانی تر باشه🫰
جونگ کوک:
چند دقیقه منتظر موندم که جیمین و تهیونگو دیدم که دارن با قیافه های کج و کوله سمتم میان
_ها چتونه باز چی شد؟
^این دوست .... *چشم غره* این دوست گرامیت چنان زد تو ساق پام که کبود شد
÷خب وقتی ز....
_هی مگه بچه اید ، خفه شید همین الانشم خیلی دیر کردیم
÷ببینم الان ما این همه میریم باشگاه برای چی؟
_بدن عضله ای و خوش فرم منو ببینی میفهمی برا چی میریم
÷یه طور میگی انگار خودم سیس پک ندارم
^نه خب منظورشو نگرفتی ، میگه الان ما به اندازه ی کافی سیس پک داریم چرا بازم میریم باشگاه
_تو اگه با همین سیس پکات باشگاه نری دو روزه تبدیل به خرس میشی
÷این خبرا رو کی به گوشت میرسونه
^ *بال بال زدن برا اینکه کوک لوش نده*
_همین موچیه که بغلت داره راه میره * اشاره به جیمین*
÷اگه دیگه بهت گفتم بیا چیپس بخور
_یاااااا بدون من چیپس میخورید عو/ض/یااا
(بعد چند دقیقه به باشگاه رسیدن و تمریناتو شروع کردن)
^داداشا دیگه نمیکشم
÷ها چی شد موچی میترسی لپات بریزه
^گمشو *از رو زمین پا میشه*
_بچه ها نظرتون چیه بعد باشگاه بریم همین کافه ی بغل باشگاه؟
÷ ^ عالیهههه
(بعد ۱ ساعت تمرین از باشگاه خارج شدن)
_خب خب بشینیم اینجا
(همگی دور یه میز نشستن ، فضای کافه اونقدر بزرگ نبود ولی خیلی قشنگ بود)
_چی میخورید بچه ها؟
÷خب خودتون میدونید چی دوست دارم
^ گگگ ، نمیدونم هرچی شما بخورید منم میخورم
_بسیار خب، قهوه و کیک شکلاتی ، نظرتون؟
÷^ اوکیه
جیمین:
کوک داشت سفارشارو میگفت ، یه دور به کافه نگاه کردم ... با دیدن همون دختره ی جیغ جیغو یلحظه شوکه شدم
^هوی تهیونگ
÷هوم؟
^اون دختره رو ببین ، دو تا میز اونور تره همون دخترست که اون روز باهم درگیر شدیم
÷اوووو بریم حالشو جا بیاریم
^ولش کن مگه مظلوم گیر اوردیم
÷هوففف *کلافه*
جونگ کوک:
دستشوییم گرفته بود بدجور ! به پسرا گفتم و پاشدم برم که یهو با صدای زیبایی که دم گوشم داشت درمورد کیک توت فرنگی خوشمزه کافه حرف میزد خیلی غیر ارادی وایسادم
برگشتم ببینم کیه که با صحنه ی رو به روم تپش قلبم شدید تر شد•••
شرط پارت بعد ۲ لایک ۱ کامنت✨
بچه ها ببخشید این پارت طولانی نبود وقت نداشتم بنویسم🥲
قول میدم پارتای بعدی طولانی تر باشه🫰
۲.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.