مرا باور کن
مرا باور کن
پارت۲:
-وای خدا من باید ساعت ۱۰بیمارستان باشم
مادرجون- خوب دخترم عجله کن
دره کمدمو باز میکنم خوب آلان چی بپوشم وقت ندارم
آهااا یافتم یه مانتو پایین تراز زانوهام به رنگ سورمه ای
با شلوار لوله تفنگی مشکی یه شال سورمه ای با کفش آل استار مشکی کوله پشتی سیاهمو انتخاب کردم
حلا آماده ام پیش به سویه بیمارستان با عجله از در حیاط رفتم بیرون واسه تاکسی دست بلند کردم
-سلام
راننده ی تاکسی- سلام خانم. مقصدتون کجاست؟
-بیمارستان(..)ولی آقا میشه زود تر منو برسین
راننده-چشم خانم
فکر کنم بعد از سی دقیقه رسیدم بیمارستان پول کرایه ی تاکسی رو دادم و ازش تشکر کردم
به ساعت نگاه کردم ۱۰:۱۵ وای دیر امدوم آلان دانیال کله ی منو می بره مستقیم رفتم سمت دفتر مدیر
وارد دفتر شدم
پشت میز نشسته بود سرش تو کاراش بود بایه سرفه از من سزشو بلند کرد
مدیر: سلام خانم نیکی
-سلام آقای رادمهر
رادمهر-خانم نیک می دونی چند دقیقه دیر کردی
-بله کاملا میدونم
رادمهر -خوب به من بگو چرا دیر کردی
-خوب آسونه خواب موندم و آلارم گوشیم زنگ نزد فکر کنم خراب شد😌
(رادمهر محکم با دستش روی میز کوبید)
از ترس یه قالب یخ شدم خدا چکار کنم امروز انگار اخلاقش سگیه
-آقای رادمهر من قول میدم دیگه تکرار نمیشه بخدا قسم می خورم
(قیافیه ی خودمو مظلوم کردم میدونم نتیجه میاره😜 )
رادمهر:باشه آخرین بارتون باشه
-وای مرسیییییییی
رادمهر-بفرمایید بیرون
-😅 ببخشید
ادامه دارد
پارت۲:
-وای خدا من باید ساعت ۱۰بیمارستان باشم
مادرجون- خوب دخترم عجله کن
دره کمدمو باز میکنم خوب آلان چی بپوشم وقت ندارم
آهااا یافتم یه مانتو پایین تراز زانوهام به رنگ سورمه ای
با شلوار لوله تفنگی مشکی یه شال سورمه ای با کفش آل استار مشکی کوله پشتی سیاهمو انتخاب کردم
حلا آماده ام پیش به سویه بیمارستان با عجله از در حیاط رفتم بیرون واسه تاکسی دست بلند کردم
-سلام
راننده ی تاکسی- سلام خانم. مقصدتون کجاست؟
-بیمارستان(..)ولی آقا میشه زود تر منو برسین
راننده-چشم خانم
فکر کنم بعد از سی دقیقه رسیدم بیمارستان پول کرایه ی تاکسی رو دادم و ازش تشکر کردم
به ساعت نگاه کردم ۱۰:۱۵ وای دیر امدوم آلان دانیال کله ی منو می بره مستقیم رفتم سمت دفتر مدیر
وارد دفتر شدم
پشت میز نشسته بود سرش تو کاراش بود بایه سرفه از من سزشو بلند کرد
مدیر: سلام خانم نیکی
-سلام آقای رادمهر
رادمهر-خانم نیک می دونی چند دقیقه دیر کردی
-بله کاملا میدونم
رادمهر -خوب به من بگو چرا دیر کردی
-خوب آسونه خواب موندم و آلارم گوشیم زنگ نزد فکر کنم خراب شد😌
(رادمهر محکم با دستش روی میز کوبید)
از ترس یه قالب یخ شدم خدا چکار کنم امروز انگار اخلاقش سگیه
-آقای رادمهر من قول میدم دیگه تکرار نمیشه بخدا قسم می خورم
(قیافیه ی خودمو مظلوم کردم میدونم نتیجه میاره😜 )
رادمهر:باشه آخرین بارتون باشه
-وای مرسیییییییی
رادمهر-بفرمایید بیرون
-😅 ببخشید
ادامه دارد
۷.۲k
۲۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.