پارت ²²
پارت ²²
استاد: بچه ها تکلیف این هفته تون اینه «ارزوی بزرگ من» همه تون تا آخر هفته وقت دارید انجام بدید. خسته نباشید خداحافظ.
سونگمین: بچه ها بعد مدرسه بریم پارک مجازی.( یک جایی عین کافه است پر از بازیهای مجازی)
لیسا: بریم.
تریا:
سونگمین: بچهها برای تکلیف میخواین چیکار کنین.
هان: لینو تو برای ارزوت چی میخوای بنویسی؟
لینو: هانا تو قشنگترین آرزوی من بودی که برآورده شدی❤️🩹
هان: لینووو، منم همینطور!!
فلیکس: منـ.. خوب من ارزوم اینه که همیشه شاد باشیم و راحت زندگی کنیم. و اینکه تا ابد با هیونجین باشم.
سونگمین: قبلنا که از این حرفا میزدی سرخ میشدی، هیونجین روت خیلی تاثیر گذاشته.
فلیکس: خوب. اره.
هیونجین: لیسا شنیدم جونگوک بهت پیشنهاد داده، درسته؟
لیسا: اره به غلط کردن افتاده. اخه از من خوشگل تر نیست.
فلیکس: اره تو خیلی قشنگی لیسا.
لیسا: ممنون فداتشم 😘 توهم کیوتی.
فلیکس: نه منـ..
هیونجین: فلیکس تو قشنگی مثل شکل هایی که اَبرا میسازن...☁️
فلیکس: سرخ شدم، این حرف هیونجین خیلی خوشحالم کرد. جدی میگی؟
هیونجین: من به بیبیم دروغ میگم؟
فلیکس: خندیدم و گونشو بوسیدم. من میرم کیک بگیرم بیام.
هیونجین: باشه عزیزم.
فلیکس: رفتم دم بوفه. داشتم سفارش میدادم که یکنفر.
* ببخشید لی فلیکس؟
فلیکس: بله خودم هستمـ.. آخخخ!
سوزش دستی رو روی صورتم حس کردم، برگشتم دیدم یجیه.
یجی: کی بهت اجازه داده زمانی که نیستم به هیونجین نزدیک شی پسره ی هرزـ...
فلیکس: دستاشو گرفتم و گفت: نمیدونم چی با خودت فکر میکنی ولی منو هیونجین مال همیم و توهم نمیتونی کاری کنی.
یجی: عوض شدی.
فلیکس: نه یاد گرفتم با ادمایی مثل تو چطوری رفتار کنم.
یجی: فکر کردی هیونجین باهات میمونه اون ولت میکنه احمق.
هیونجین: این اتفاق هیچ وقت نمیافته.
یجی: هـ..هیونجینشی!! بغلش کرد.
فلیکس: این صحنه رو دیدم دلم گرفتو بغض کردم.
هیونجین: فلیکسم بغض کرد. برو گمشو!! *یجی پرت کرد*
جلو عشقم بغلم نکن. فلیکس رو بغل کردمو پیشونیشو بوسیدم.
یجی: هیونجین.. هق.. من.. من دوست.. دارم.
هیونجین: من دوست ندارم گمشو.
یجی گریه کردو رفت. منم به صورت خوشگل فرشته ام نگاه کردم. جای دست اون دختره هرــ zه صورت خوشگلشو قرمز کرده بود.پدرسگ روانی. صورت حاله ای از غم داشت.
فلیکس من شاید کامل نباشم، بی نقص نباشم، اما من با تموم وجودم دوست دارم.
فلیکس: منم دوست دارم.
هیونجین: بریم به صورتت پماد بزنم. دختره وحشی، sلیطه!
فلیکس: ههه.
استاد: بچه ها تکلیف این هفته تون اینه «ارزوی بزرگ من» همه تون تا آخر هفته وقت دارید انجام بدید. خسته نباشید خداحافظ.
سونگمین: بچه ها بعد مدرسه بریم پارک مجازی.( یک جایی عین کافه است پر از بازیهای مجازی)
لیسا: بریم.
تریا:
سونگمین: بچهها برای تکلیف میخواین چیکار کنین.
هان: لینو تو برای ارزوت چی میخوای بنویسی؟
لینو: هانا تو قشنگترین آرزوی من بودی که برآورده شدی❤️🩹
هان: لینووو، منم همینطور!!
فلیکس: منـ.. خوب من ارزوم اینه که همیشه شاد باشیم و راحت زندگی کنیم. و اینکه تا ابد با هیونجین باشم.
سونگمین: قبلنا که از این حرفا میزدی سرخ میشدی، هیونجین روت خیلی تاثیر گذاشته.
فلیکس: خوب. اره.
هیونجین: لیسا شنیدم جونگوک بهت پیشنهاد داده، درسته؟
لیسا: اره به غلط کردن افتاده. اخه از من خوشگل تر نیست.
فلیکس: اره تو خیلی قشنگی لیسا.
لیسا: ممنون فداتشم 😘 توهم کیوتی.
فلیکس: نه منـ..
هیونجین: فلیکس تو قشنگی مثل شکل هایی که اَبرا میسازن...☁️
فلیکس: سرخ شدم، این حرف هیونجین خیلی خوشحالم کرد. جدی میگی؟
هیونجین: من به بیبیم دروغ میگم؟
فلیکس: خندیدم و گونشو بوسیدم. من میرم کیک بگیرم بیام.
هیونجین: باشه عزیزم.
فلیکس: رفتم دم بوفه. داشتم سفارش میدادم که یکنفر.
* ببخشید لی فلیکس؟
فلیکس: بله خودم هستمـ.. آخخخ!
سوزش دستی رو روی صورتم حس کردم، برگشتم دیدم یجیه.
یجی: کی بهت اجازه داده زمانی که نیستم به هیونجین نزدیک شی پسره ی هرزـ...
فلیکس: دستاشو گرفتم و گفت: نمیدونم چی با خودت فکر میکنی ولی منو هیونجین مال همیم و توهم نمیتونی کاری کنی.
یجی: عوض شدی.
فلیکس: نه یاد گرفتم با ادمایی مثل تو چطوری رفتار کنم.
یجی: فکر کردی هیونجین باهات میمونه اون ولت میکنه احمق.
هیونجین: این اتفاق هیچ وقت نمیافته.
یجی: هـ..هیونجینشی!! بغلش کرد.
فلیکس: این صحنه رو دیدم دلم گرفتو بغض کردم.
هیونجین: فلیکسم بغض کرد. برو گمشو!! *یجی پرت کرد*
جلو عشقم بغلم نکن. فلیکس رو بغل کردمو پیشونیشو بوسیدم.
یجی: هیونجین.. هق.. من.. من دوست.. دارم.
هیونجین: من دوست ندارم گمشو.
یجی گریه کردو رفت. منم به صورت خوشگل فرشته ام نگاه کردم. جای دست اون دختره هرــ zه صورت خوشگلشو قرمز کرده بود.پدرسگ روانی. صورت حاله ای از غم داشت.
فلیکس من شاید کامل نباشم، بی نقص نباشم، اما من با تموم وجودم دوست دارم.
فلیکس: منم دوست دارم.
هیونجین: بریم به صورتت پماد بزنم. دختره وحشی، sلیطه!
فلیکس: ههه.
۸۶۰
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.