فرشته در باطن شیطان پارت ۲
ویو ا.ت
سر بابام با دادا گفتم : یعنی چی یعنی تو نمیدونی که ما داریم ضرر می کنیم و برشکسته میشیم و تو هیچی به ما نمی گی واقعا که بیا به لطف تو پدر گرامی داریم تمام مال و اموالی که سال ها براش تلاش کردی و از دست میدی (با داد )
بعد رفتم و تو اتاقم و در محکم بستم و سعی کردم بخوابم .
ویو جیمین
بعد اون قرارداد که البته کامل نبود بخاطر سهام مین اومدم خونه رو کاناپه با خیال راحت دراز کشیده بودم شاید بگین مگه تو خانواده ندارین باید بگم نه من خانوادم رو بر اثر گلوله بارون های دشمنامون از دست دادم و فقط موندم که پسر بچه کوچیک و تنها که خودش خودشو کشید بالا و نمیدونست با اون همه مال و اموال چی کار کنه ب پدر من هم تو کار مافیا بود اووفف باورم نمیشه بغض کردم اه گند بزنن این زندگیرو بلند شدم رفتم دستشویی و دست و صورتمو اب زدم و (دوستان جیمین عشقم نداره میگم سرد و بی احساسه ) داشتم از پله ها میومدم پایین که یهو زنگ خونم خورد ول من که کسی رو جز جیهوپ ندارم که تونم فعلا اینجا نیس رفتم در و باز کردم و کسی رو ندیدم یذره اطرافو نگاه کردم وایستا ببینم این چیه رو زمین یه جعبه کوچیک برشداشتم و پشت سرم در و بستم گذاشتمش رو میز و بازش کردم توش یه نامه بود نامه رو که باز کردم یه شک خواستی بهم وارد شد از متن نامه فهمیدم کسی که این نامه رو فرستاده کسی نیست جز چه جان احمق دشمن کاریه من
نامه : سلام پارک جیمین منم چه جان خوبی ؟!
برات پیشنهاد دارم تو این ساعت ۱۲ برو به این ادرس_______(حالا خودتون یه چی تصور کنین دیگه ) یه معامله خوبه اگه می خوای دشمنیمون تموم بشه بیا بدو پارک جیمین زمان زیادی نداری جوجه .
اعصابم بعد خوندش یذره خورد شد جوجه خودشه مرتیکه قرمساق لی وایستا بینم بدم نیستا بزار برم نگاهی به ساعت کردم یه ساعت بیشتر وقت نداشتم رفتم یه دوش سریع گرفتم لباسامو پوشیدم و رفتم به اون ادرس تا حالا اونجا نرفته بودم و وقتی رسیدم با چیزی که دیدم مو به تنم سیخ شد ...
(پایان)
دوستان لایک بالای ۶ تا
کمنت هم بالای ۵ تا
شرطا نرسیده بود ولی گذاشتم کامنتارو فقط یه نفر گذاشته بود ولی عب نداره شروعه کاره دیگه بعدا بنده هم مشهور میشم خب خب عشقای من شرطارو برسونید بای .
سر بابام با دادا گفتم : یعنی چی یعنی تو نمیدونی که ما داریم ضرر می کنیم و برشکسته میشیم و تو هیچی به ما نمی گی واقعا که بیا به لطف تو پدر گرامی داریم تمام مال و اموالی که سال ها براش تلاش کردی و از دست میدی (با داد )
بعد رفتم و تو اتاقم و در محکم بستم و سعی کردم بخوابم .
ویو جیمین
بعد اون قرارداد که البته کامل نبود بخاطر سهام مین اومدم خونه رو کاناپه با خیال راحت دراز کشیده بودم شاید بگین مگه تو خانواده ندارین باید بگم نه من خانوادم رو بر اثر گلوله بارون های دشمنامون از دست دادم و فقط موندم که پسر بچه کوچیک و تنها که خودش خودشو کشید بالا و نمیدونست با اون همه مال و اموال چی کار کنه ب پدر من هم تو کار مافیا بود اووفف باورم نمیشه بغض کردم اه گند بزنن این زندگیرو بلند شدم رفتم دستشویی و دست و صورتمو اب زدم و (دوستان جیمین عشقم نداره میگم سرد و بی احساسه ) داشتم از پله ها میومدم پایین که یهو زنگ خونم خورد ول من که کسی رو جز جیهوپ ندارم که تونم فعلا اینجا نیس رفتم در و باز کردم و کسی رو ندیدم یذره اطرافو نگاه کردم وایستا ببینم این چیه رو زمین یه جعبه کوچیک برشداشتم و پشت سرم در و بستم گذاشتمش رو میز و بازش کردم توش یه نامه بود نامه رو که باز کردم یه شک خواستی بهم وارد شد از متن نامه فهمیدم کسی که این نامه رو فرستاده کسی نیست جز چه جان احمق دشمن کاریه من
نامه : سلام پارک جیمین منم چه جان خوبی ؟!
برات پیشنهاد دارم تو این ساعت ۱۲ برو به این ادرس_______(حالا خودتون یه چی تصور کنین دیگه ) یه معامله خوبه اگه می خوای دشمنیمون تموم بشه بیا بدو پارک جیمین زمان زیادی نداری جوجه .
اعصابم بعد خوندش یذره خورد شد جوجه خودشه مرتیکه قرمساق لی وایستا بینم بدم نیستا بزار برم نگاهی به ساعت کردم یه ساعت بیشتر وقت نداشتم رفتم یه دوش سریع گرفتم لباسامو پوشیدم و رفتم به اون ادرس تا حالا اونجا نرفته بودم و وقتی رسیدم با چیزی که دیدم مو به تنم سیخ شد ...
(پایان)
دوستان لایک بالای ۶ تا
کمنت هم بالای ۵ تا
شرطا نرسیده بود ولی گذاشتم کامنتارو فقط یه نفر گذاشته بود ولی عب نداره شروعه کاره دیگه بعدا بنده هم مشهور میشم خب خب عشقای من شرطارو برسونید بای .
۵.۲k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.