چند پارتی لینو قاب عکس خونیp1
ویو لینو : من لی مینهو هستم بهترین و بزرگترین کارآگاه دنیا بالای 6000 تا پرونده تا حالا حل کردم اما این پرونده ای که تازگی به دستم رسیده با بقیه فرق داره جزئیات پرونده : یک دختر 22 ساله به نام ا/ت پارک بهترین دوست خودش یوکی هان رو به قتل رسونده و اون رو از روی پشت بوم پرت کرده پایین امروز اولین روز بازجویی اونه و همچنین امروز اولین روزی که با رئیس پلیس قراره به صحنه ی جرم بریم.»
«زمان حال در اداره پلیس زمان بازجویی»
ویو لینو : امروز هشتمین باری بود که پرونده رو بررسی می کردم اما هنوز به سرنخ خاصی نرسیده بودم پرونده ی خیلی خالی ای بود اما باطنش خیلی شلوغ بود پرونده رو گوشه ی میزم رها کردم و از سر کلافگی پوفی کشیدم و دستم رو لای موهام بردم به ساعت روی میز چشم دوختم هر لحظه ممکن بود دختر رو برای بازجویی بیارن سرم رو توی دستام گرفته بودم درحال مرور کردن جزئیات پرونده توی ذهنم بودم که با صدای افسر کیم به خودم اومدم
افسر کیم : « قربان خانم پارک رو برای بازجویی اووردن» گفتم : « باشه ممنون که اطلاع دادین»افسر کیم تظیمی کرد و رفت منم از روی صندلی ام بلند شدم در باز و شد چشمم افتاد به دختری که دستاش دسبند خورده بود داشت وسط دوتا پلیس حرکت می کرد از سر تا پا نگاهی بهش کردم تمام مدت سرش پایین بود و موهای لخت و مشکیش روی صورتش ریخته بود برای همین نتونستم درست صورتش رو ببینم تمام دستش زخمی بود متوجه شدم خودزنی داره و یک راست منتقلش کردن به اتاق بازجویی و...
«زمان حال در اداره پلیس زمان بازجویی»
ویو لینو : امروز هشتمین باری بود که پرونده رو بررسی می کردم اما هنوز به سرنخ خاصی نرسیده بودم پرونده ی خیلی خالی ای بود اما باطنش خیلی شلوغ بود پرونده رو گوشه ی میزم رها کردم و از سر کلافگی پوفی کشیدم و دستم رو لای موهام بردم به ساعت روی میز چشم دوختم هر لحظه ممکن بود دختر رو برای بازجویی بیارن سرم رو توی دستام گرفته بودم درحال مرور کردن جزئیات پرونده توی ذهنم بودم که با صدای افسر کیم به خودم اومدم
افسر کیم : « قربان خانم پارک رو برای بازجویی اووردن» گفتم : « باشه ممنون که اطلاع دادین»افسر کیم تظیمی کرد و رفت منم از روی صندلی ام بلند شدم در باز و شد چشمم افتاد به دختری که دستاش دسبند خورده بود داشت وسط دوتا پلیس حرکت می کرد از سر تا پا نگاهی بهش کردم تمام مدت سرش پایین بود و موهای لخت و مشکیش روی صورتش ریخته بود برای همین نتونستم درست صورتش رو ببینم تمام دستش زخمی بود متوجه شدم خودزنی داره و یک راست منتقلش کردن به اتاق بازجویی و...
۲.۷k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.