اولین فیکم با تهیونگ (عشق یهویی) امیدوارم خوشتون بیاد
سلام من کیم ا/ت هستم ۲۰ سالمه و ۲ ساله با تهیونگ ازدواج کردم و یه بچه ۲ساله داریم به اسم تاینا
*ویو ا/ت*
داشتم تو اشپز خونه غذا رو گرم میکردم برای تهیونگ که گرم شد رفتم غذا رو گذاشتم روی میز رفتم تو پله های اتاق و تهیونگ رو صدا کردم
*ویو تهیونگ*
روی تخت دراز کشیده بودم وتاینا هم پیشم خوابیده بود یهو دیدم ا/ت صداش میاد گفت که بیا غذا بخور بهش گفتم باشه الان میام
*ویو ا/ت*
تهیونگ اومد نشست باهم غذا خوردیم و بعد رفتم یه سری به تانیا زدم دیدم خوابه وبعد اومدم پایین براش یه شیر کاکائو گذاشتم بعدم رفتم و موز هم خورد کردم براش رفتم بغلش کردم بعد بیدارش کردم گذاشتم روصندلی
تهیونگ:ا/ت اماده شو تا بریم یه تاب توخیابون باماشین بخوریم
ا/ت :باشه
ا/ت رفت ارایش کرد یه رژلب زد خط چشم وریمل بعد هم لباس پوشید وتانیا رو اماده کرد بعد رفتیم تویه مغازه با تانیا تهیونگ هم رفت یه غذا سفارش بده ماهم لباس برای تانیا خریدیم وبعد رفتیم پیش تهیونگ غذا خوردیم وبعد رفتیم خونه دراز کشیدیم چشمون گرم شد و خوابمون برد.
*پایان*
*ویو ا/ت*
داشتم تو اشپز خونه غذا رو گرم میکردم برای تهیونگ که گرم شد رفتم غذا رو گذاشتم روی میز رفتم تو پله های اتاق و تهیونگ رو صدا کردم
*ویو تهیونگ*
روی تخت دراز کشیده بودم وتاینا هم پیشم خوابیده بود یهو دیدم ا/ت صداش میاد گفت که بیا غذا بخور بهش گفتم باشه الان میام
*ویو ا/ت*
تهیونگ اومد نشست باهم غذا خوردیم و بعد رفتم یه سری به تانیا زدم دیدم خوابه وبعد اومدم پایین براش یه شیر کاکائو گذاشتم بعدم رفتم و موز هم خورد کردم براش رفتم بغلش کردم بعد بیدارش کردم گذاشتم روصندلی
تهیونگ:ا/ت اماده شو تا بریم یه تاب توخیابون باماشین بخوریم
ا/ت :باشه
ا/ت رفت ارایش کرد یه رژلب زد خط چشم وریمل بعد هم لباس پوشید وتانیا رو اماده کرد بعد رفتیم تویه مغازه با تانیا تهیونگ هم رفت یه غذا سفارش بده ماهم لباس برای تانیا خریدیم وبعد رفتیم پیش تهیونگ غذا خوردیم وبعد رفتیم خونه دراز کشیدیم چشمون گرم شد و خوابمون برد.
*پایان*
۸۹.۷k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲