عشق اجباری مافیا پارت ۱۱
لینا:اوپااااا اینکارو نکن دختره هق گناه داره ولی می تونی خدمتکارش کنی هق فقط همینو می خوام هق.
جیمین: خدمتکار ؟؟
لینا:نکنه اینم نمیشه هق
جیمین:نه معلومه که میشه
لینا:پس من بعد از ظهر میامو می بینم.
جیمین:باشه بیبی منتظرتم.
لینا:پس بای ددی.(ددی و مرضضض😐)
ا/ت ویو
خواب بودم که صدای یونا و جیمین که داشتن دعوا می کردن رو شنیدم بیدار شدم رفتم پایین.
یونا: خدمتکار ؟عمرا من بزارممم
جیمین:اونوقت منم می دونم باید به جیهوپ چی بگم.
یونا:اون فقط یه بوسه زوری بوددد اون منو زور کرد.
جیمین:به هر حال اون که نمیدونه.
یونا:بهتر غیر این کار دیگه ای ازت سر نزنهه وگرنه با جیهوپ میام و پارت می کنم.
جیمین:گمشو بیرون.
ا/ت:چخبره؟
جیمین:بیا. بشین .
ا/ت رفت و نشست.
ا/ت: چیه؟
جیمین:تو قراره خدمتکارم بشی اما و اگر هم نداریم به اجوما گفتن یه اتاق خدمتکاری برات آماده کنه و لباسه خدمتکاری هم روی تخته(عکسشو میزارم) تا ساعت ۲ وقت داری حاضر شی الان ساعت ۱ .
ا/ت مات و مهبود مونده بود و رفت تو اتاق خدمتکاری و رفت زیر حمام و شروع کرد گریه کردن. بعد ۲۰ مین عر زدن اومد و لباسو پوشید.
جیمین ویو
نزدیک ساعت ۲ بود منتظر ا/ت نشستم که با لباسی که براش آماده کرده بودم اومد چقدر سک*سی شده بود و این منو تحر*یک می کرد.
ا/ت:خوب جیمین الان باید چیکار کنم؟
جیمین:یک منو ارباب صدا بزن و دو هم با من محترمانه حرف بزن و سه هم الان چایی بزارم لینا عشقم داره میاد.(عشق و درد😐)
ادامه دارد و......
آیا می دانستید فحش دادند به ادمین کار بسیار زشتی است؟😂
#فیک #سناریو #وانشات
ساری اگه بد بودد.مایل به حمایت؟؟✨
جیمین: خدمتکار ؟؟
لینا:نکنه اینم نمیشه هق
جیمین:نه معلومه که میشه
لینا:پس من بعد از ظهر میامو می بینم.
جیمین:باشه بیبی منتظرتم.
لینا:پس بای ددی.(ددی و مرضضض😐)
ا/ت ویو
خواب بودم که صدای یونا و جیمین که داشتن دعوا می کردن رو شنیدم بیدار شدم رفتم پایین.
یونا: خدمتکار ؟عمرا من بزارممم
جیمین:اونوقت منم می دونم باید به جیهوپ چی بگم.
یونا:اون فقط یه بوسه زوری بوددد اون منو زور کرد.
جیمین:به هر حال اون که نمیدونه.
یونا:بهتر غیر این کار دیگه ای ازت سر نزنهه وگرنه با جیهوپ میام و پارت می کنم.
جیمین:گمشو بیرون.
ا/ت:چخبره؟
جیمین:بیا. بشین .
ا/ت رفت و نشست.
ا/ت: چیه؟
جیمین:تو قراره خدمتکارم بشی اما و اگر هم نداریم به اجوما گفتن یه اتاق خدمتکاری برات آماده کنه و لباسه خدمتکاری هم روی تخته(عکسشو میزارم) تا ساعت ۲ وقت داری حاضر شی الان ساعت ۱ .
ا/ت مات و مهبود مونده بود و رفت تو اتاق خدمتکاری و رفت زیر حمام و شروع کرد گریه کردن. بعد ۲۰ مین عر زدن اومد و لباسو پوشید.
جیمین ویو
نزدیک ساعت ۲ بود منتظر ا/ت نشستم که با لباسی که براش آماده کرده بودم اومد چقدر سک*سی شده بود و این منو تحر*یک می کرد.
ا/ت:خوب جیمین الان باید چیکار کنم؟
جیمین:یک منو ارباب صدا بزن و دو هم با من محترمانه حرف بزن و سه هم الان چایی بزارم لینا عشقم داره میاد.(عشق و درد😐)
ادامه دارد و......
آیا می دانستید فحش دادند به ادمین کار بسیار زشتی است؟😂
#فیک #سناریو #وانشات
ساری اگه بد بودد.مایل به حمایت؟؟✨
۵۹.۳k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.