رمان عشق یا خانواده پارت ۵
ا/ت: الان من باید چیکار کنم؟
تهیونگ : تو باید با من بیای تا ببینیم چی میکنیم
ا/ت: چطور ممکنه آخه چطور ممکنه (با گریه رو به پدرش)
+:ا/ت ببین
ا/ت: چیو ببینم ها؟
+:من فکر نمی کردم که تو رو ببازم
ا/ت: صحیح ( چقدر با کلاس🤣)اما من هم فکر نمی کردم که بخوای من رو بفروشی
+: من پدرت هستم حق اینو دارم که هر کاری با تو کنم ( منحرف نشید منظورم مثلا فروختن همچین چیزایی هست دیگه )
ا/ت: ولی.....
تهیونگ: بسه دیگه صبرم تموم شد بیا بریم
ا/ت: چند لحظه صبر کن خواهش میکنم
تهیونگ: نه باید بریم
ا/ت: فقط چند لحظه خواهش میکنم
تهیونگ: نه باید بریم زود باش
ا/ت: فقط آرزوی مرگ برات دارم
تهیونگ: تموم شد بریم
ا/ت: باشه
"ویو تهیونگ "
با ا/ت سوار ماشین شدم انگار مغزش پر سوال بود اما هیچ سوالی نمیپرسید واسه همین سوکت رو شکستم
تهیونگ: نمیخوای سوال بپرسی
ا/ت: علاقهی ندارم
تهیونگ : چرا مگه نمیخواستی بفهمی چه خبر
ا/ت: کاملا متوجه شدم ديگه کافیه
تهیونگ : هر جور راحتی
ا/ت : آرع ،ولی میشه چند تا سوال بپرسم
تهیونگ: وات د...؟تو که گفتی علاقه نداری
ا/ت: اول چند سالته ؟
تهیونگ : ۱۷ سالم تو چطور ؟
ا/ت: پس با هم هم سنیم دویم چرا رو من شرط بستی ؟
تهیونگ : ازت خوشم اومده بود واسه همین
ا/ت: تو منو کجا دیده بودی
تهیونگ: تو پارتی دوستت
ا/ت: آها، سویم یعنی من از این به بعد با تو قراره زندگی کنم
تهیونگ : اره حتی اتاق هامون هم یکیه
ا/ت: قرارع باهم بخوابیم
تهیونگ : آره
ا/ت: ولی آخه ....
ادامه دارد
تهیونگ : تو باید با من بیای تا ببینیم چی میکنیم
ا/ت: چطور ممکنه آخه چطور ممکنه (با گریه رو به پدرش)
+:ا/ت ببین
ا/ت: چیو ببینم ها؟
+:من فکر نمی کردم که تو رو ببازم
ا/ت: صحیح ( چقدر با کلاس🤣)اما من هم فکر نمی کردم که بخوای من رو بفروشی
+: من پدرت هستم حق اینو دارم که هر کاری با تو کنم ( منحرف نشید منظورم مثلا فروختن همچین چیزایی هست دیگه )
ا/ت: ولی.....
تهیونگ: بسه دیگه صبرم تموم شد بیا بریم
ا/ت: چند لحظه صبر کن خواهش میکنم
تهیونگ: نه باید بریم
ا/ت: فقط چند لحظه خواهش میکنم
تهیونگ: نه باید بریم زود باش
ا/ت: فقط آرزوی مرگ برات دارم
تهیونگ: تموم شد بریم
ا/ت: باشه
"ویو تهیونگ "
با ا/ت سوار ماشین شدم انگار مغزش پر سوال بود اما هیچ سوالی نمیپرسید واسه همین سوکت رو شکستم
تهیونگ: نمیخوای سوال بپرسی
ا/ت: علاقهی ندارم
تهیونگ : چرا مگه نمیخواستی بفهمی چه خبر
ا/ت: کاملا متوجه شدم ديگه کافیه
تهیونگ : هر جور راحتی
ا/ت : آرع ،ولی میشه چند تا سوال بپرسم
تهیونگ: وات د...؟تو که گفتی علاقه نداری
ا/ت: اول چند سالته ؟
تهیونگ : ۱۷ سالم تو چطور ؟
ا/ت: پس با هم هم سنیم دویم چرا رو من شرط بستی ؟
تهیونگ : ازت خوشم اومده بود واسه همین
ا/ت: تو منو کجا دیده بودی
تهیونگ: تو پارتی دوستت
ا/ت: آها، سویم یعنی من از این به بعد با تو قراره زندگی کنم
تهیونگ : اره حتی اتاق هامون هم یکیه
ا/ت: قرارع باهم بخوابیم
تهیونگ : آره
ا/ت: ولی آخه ....
ادامه دارد
۲۱.۵k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.