پارت ۳
رئیس کمپانی صدام کرد رفتم ببینم چی میگه با چیزی گفت موه به تنم سیخ شد من قرار به ایدل های کمپانی تو رقص کمک کنم دقیقن الانم بی تی اس تمرین دارن شتت
(رئیس*)
*ات دنبالم بیا
+باشه
با هاش رفتم تو سالن کمپانی همونطور که انتظار میرفتم بله باید به بی تی اس کمک کنم
* بچه از این به بعد ات به شما تو رقص کمک میکنه
+سلام من ات هستم از دیدنتون خوشحالم
نامی: سلام ات ماهم از دیدنت خوشحالیم
+خوب تمرینو کی شروع کنیم
نامی :آلان
ویو جیمین
اون دختره خوشگله میخواد بهمون کمک کنه
جیمین: ات تو تازه واردی
ات : آره
جیمین :چند سالته بهت میخوره کوچیک باشی
ات : اهوم ۱۶ سالمه
جیمین :شتت
بعدز تمرین
ات : خوب بچه ها من رفتم تازه اشکال نداره باهاتون رسمی صحبت نکنم
همه: نه راحت باش
ات : اوکی بابای
ویو ات
از کمپانی زدم بیرون و به طرف هتل حرکت کردن هنوزم باورم نمیشد من بی تی اس کمک میکنه این یه پیشرفت میتونه باشه
(رئیس*)
*ات دنبالم بیا
+باشه
با هاش رفتم تو سالن کمپانی همونطور که انتظار میرفتم بله باید به بی تی اس کمک کنم
* بچه از این به بعد ات به شما تو رقص کمک میکنه
+سلام من ات هستم از دیدنتون خوشحالم
نامی: سلام ات ماهم از دیدنت خوشحالیم
+خوب تمرینو کی شروع کنیم
نامی :آلان
ویو جیمین
اون دختره خوشگله میخواد بهمون کمک کنه
جیمین: ات تو تازه واردی
ات : آره
جیمین :چند سالته بهت میخوره کوچیک باشی
ات : اهوم ۱۶ سالمه
جیمین :شتت
بعدز تمرین
ات : خوب بچه ها من رفتم تازه اشکال نداره باهاتون رسمی صحبت نکنم
همه: نه راحت باش
ات : اوکی بابای
ویو ات
از کمپانی زدم بیرون و به طرف هتل حرکت کردن هنوزم باورم نمیشد من بی تی اس کمک میکنه این یه پیشرفت میتونه باشه
۱۰.۶k
۱۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.