پادشاه سنگ دل من پارت 22
ک ه متوجه شدم دستش داره هر لحظه سرد تر سرد تر میشه
اشکام تمومی نداشت ک دمای دستش دوباره برگشت طبیب اومد داخل
طبیب: مشکل ما دقیقا اینه اون تیری ک ب ایشون خورده ب سمه خیلی قویی آغشته بوده اما بدن ایشون هم خیلی قویه داره با اون سم مبارزه میکنه علت سرد گرم شدن بدن ایشون هم همینه و این اتفاق واقعا خطرناکه
کوک: چرا (با گریه)
طبیب: چون قلب ایشون واسه چند ثانیه نمیزنن و بعد دوباره شروع ب زدن میکنه و در طول این عملیات بدن ایشون ضعیف تر میشن و ممکنه سم اثر خودشو بزاره و.... فوت کنن
گریه کوک شدت گرفت ات تاحالا دوبار جان جون کوک رو نجات داده اون واقعا نگارانش بود
پرش زمانی به 7 روز دیگه
ات هنوز بهوش نیومده و طبیب قطع اومید کرده طبیب میگه ات فوت کرده و قبل خاکستر کردن جسمش میتونن اونو ببینن کوک صورت فرشتشو توی دستش گرفت و گریه میکرد بدنش رنگ گچ
و سرد شده بود اما یهو بدنش شروع کرد ب گرم شدن کم کم دمای بدنش ب حالت عادی برگشت و نبضش دو باره شدت گرفت و کم کم رنگ بدن ب حالت عادی برگشت طبیب تعجب کرده بود چون مطمئن بود اون مرده طبیب داشت نبضشو چک میکرد
طبیب: این نبض ی آدمه.... زندس
کوک لبخند زد سالها بود کسی لبخند اونو ندیده بود بقیه هم لبخند زدن ک کوک متوجه شد ات چشاشو باز کرده داره میخنده
کوک: ات (با ذوق)
و بغلش کرد انقدر محکم ک ات دردش گرفت
ات: ایی ارومتر... مثلا من تیر خوردما
کوک: ببخشید
ات سعی کرد بلند شه ولی نتونست و کوک کمکش کرد تا بلند شه و بعد همه ی اعضا بغلش کردن
طبیب ات رو چک کرد و گرفت
طبیب: خوشبختانه هیچ اثری از سم نیست ولی تا ی هفته باید استراحت کنن
کوک: باشه پس من مراقبشم
جین: خب بسه دیگه غذا امادس بریم بخوریم
ات: اره بریم منم گشنمه
همه رفتیم بیرون وب طبیب فرصت حرف زدن ندادیم
طبیب: اما منظورم این نبود
ویو ات
جین واسمون غذا درست کرده بود غذا رو خوردیم و کوک منو برد تو اتاقش
کوک: از این ب بعد اینجا میمونی
ات: ولی چرا؟
کوک: چون امنیتش بیشتره تازه وقتی پیشم باشی احساس میکنم که
ک ی یابویی درو وسط حرف عاشقانه مثل چی باز کرد وخودشو پرت کرد رو تخت
فکر میکنید اون کیه
شرط برای پارت بعد
45 تا کامنت فقط یه نفر هم شرطارو نرسونه
و از متن قبلی خوشم نیومد اوزش کردم
اشکام تمومی نداشت ک دمای دستش دوباره برگشت طبیب اومد داخل
طبیب: مشکل ما دقیقا اینه اون تیری ک ب ایشون خورده ب سمه خیلی قویی آغشته بوده اما بدن ایشون هم خیلی قویه داره با اون سم مبارزه میکنه علت سرد گرم شدن بدن ایشون هم همینه و این اتفاق واقعا خطرناکه
کوک: چرا (با گریه)
طبیب: چون قلب ایشون واسه چند ثانیه نمیزنن و بعد دوباره شروع ب زدن میکنه و در طول این عملیات بدن ایشون ضعیف تر میشن و ممکنه سم اثر خودشو بزاره و.... فوت کنن
گریه کوک شدت گرفت ات تاحالا دوبار جان جون کوک رو نجات داده اون واقعا نگارانش بود
پرش زمانی به 7 روز دیگه
ات هنوز بهوش نیومده و طبیب قطع اومید کرده طبیب میگه ات فوت کرده و قبل خاکستر کردن جسمش میتونن اونو ببینن کوک صورت فرشتشو توی دستش گرفت و گریه میکرد بدنش رنگ گچ
و سرد شده بود اما یهو بدنش شروع کرد ب گرم شدن کم کم دمای بدنش ب حالت عادی برگشت و نبضش دو باره شدت گرفت و کم کم رنگ بدن ب حالت عادی برگشت طبیب تعجب کرده بود چون مطمئن بود اون مرده طبیب داشت نبضشو چک میکرد
طبیب: این نبض ی آدمه.... زندس
کوک لبخند زد سالها بود کسی لبخند اونو ندیده بود بقیه هم لبخند زدن ک کوک متوجه شد ات چشاشو باز کرده داره میخنده
کوک: ات (با ذوق)
و بغلش کرد انقدر محکم ک ات دردش گرفت
ات: ایی ارومتر... مثلا من تیر خوردما
کوک: ببخشید
ات سعی کرد بلند شه ولی نتونست و کوک کمکش کرد تا بلند شه و بعد همه ی اعضا بغلش کردن
طبیب ات رو چک کرد و گرفت
طبیب: خوشبختانه هیچ اثری از سم نیست ولی تا ی هفته باید استراحت کنن
کوک: باشه پس من مراقبشم
جین: خب بسه دیگه غذا امادس بریم بخوریم
ات: اره بریم منم گشنمه
همه رفتیم بیرون وب طبیب فرصت حرف زدن ندادیم
طبیب: اما منظورم این نبود
ویو ات
جین واسمون غذا درست کرده بود غذا رو خوردیم و کوک منو برد تو اتاقش
کوک: از این ب بعد اینجا میمونی
ات: ولی چرا؟
کوک: چون امنیتش بیشتره تازه وقتی پیشم باشی احساس میکنم که
ک ی یابویی درو وسط حرف عاشقانه مثل چی باز کرد وخودشو پرت کرد رو تخت
فکر میکنید اون کیه
شرط برای پارت بعد
45 تا کامنت فقط یه نفر هم شرطارو نرسونه
و از متن قبلی خوشم نیومد اوزش کردم
۶.۰k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.