عشق اجاره ای
عشق اجاره ای
۹
صبح
ویو ات
یاد دیشب افتادم سریع بلند شدم
رفتم پایین
ته.سلام
ات.سلام(سرد)
یهو ته لبش رو گذاشت روی لبم
و مک عمیق زد
حلش دادم
ته. گفتم که خواهرم بود
پریدم بغلش
ات. میدونم
ی بوس ریز به لبش زدم
ویو ته
رفتیم صبحانه خوردیم
ته. به نظرت امروز بریم باغ و تالار رو انتخاب کنیم؟
ات. هوم
رفتیم لباس پوشییم رفتیم
(عکس لباس هاشون و باغ هست)
ی باغ بزرگ و تمیز رو انتخاب کردیم و بعد کارت دعوت رو درست کردیم
رفتیم کافه
ات.من قهوه میخوام
ته. منم ی قهوه.
ته.:)
ات.:))
زنگ تلفن ات
ات. ببخشید مامانمه
اوما. بیا بیمارستان امروز باید کوک رو ملاقات کنیم
ات.الان میام
ات. ته بریم بیمارستان
ته. برو برو
باسرعت رانندگی میکردم از ته خواستم من ماشین رو برونم
ته. رسیدیم
پیاده شدم
ته تلفنش زنگ زد
ته. ات تو برو منم میام
ات. اک
ویو ات
رفتم تو برقا خاموش بود کسی نبو یکم از در دور شدم در بسته شد
ات. ک..کسی ن..نیست
ترسیده بودم
ی صدا اومد
انگار با این دستگاه هایی که صدا رو تغییر میده حرف زد (اسمش یادم نیست)
صدا. برو عقب
رفتم در کوبیدم
ات. کمک کمک
یهو...
۹
صبح
ویو ات
یاد دیشب افتادم سریع بلند شدم
رفتم پایین
ته.سلام
ات.سلام(سرد)
یهو ته لبش رو گذاشت روی لبم
و مک عمیق زد
حلش دادم
ته. گفتم که خواهرم بود
پریدم بغلش
ات. میدونم
ی بوس ریز به لبش زدم
ویو ته
رفتیم صبحانه خوردیم
ته. به نظرت امروز بریم باغ و تالار رو انتخاب کنیم؟
ات. هوم
رفتیم لباس پوشییم رفتیم
(عکس لباس هاشون و باغ هست)
ی باغ بزرگ و تمیز رو انتخاب کردیم و بعد کارت دعوت رو درست کردیم
رفتیم کافه
ات.من قهوه میخوام
ته. منم ی قهوه.
ته.:)
ات.:))
زنگ تلفن ات
ات. ببخشید مامانمه
اوما. بیا بیمارستان امروز باید کوک رو ملاقات کنیم
ات.الان میام
ات. ته بریم بیمارستان
ته. برو برو
باسرعت رانندگی میکردم از ته خواستم من ماشین رو برونم
ته. رسیدیم
پیاده شدم
ته تلفنش زنگ زد
ته. ات تو برو منم میام
ات. اک
ویو ات
رفتم تو برقا خاموش بود کسی نبو یکم از در دور شدم در بسته شد
ات. ک..کسی ن..نیست
ترسیده بودم
ی صدا اومد
انگار با این دستگاه هایی که صدا رو تغییر میده حرف زد (اسمش یادم نیست)
صدا. برو عقب
رفتم در کوبیدم
ات. کمک کمک
یهو...
۱۱.۴k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.