داستان کاترین کالن و دراکو مالفوی پارت چهار
دستم رو از تو دستش کشیدم و گفتم: پس من ترجیح میدم با آدم کثیفی مثل تو دوست نباشم رفتم سر کلاس اسنیپ رفتم پیش هری نشستم بعد از چند دقیقه دراکو اومد برای اینکه حرصش رو در بیارم دست هری رو گرفتم و شروع به حرف زدن کردم اسنپ مثل همیشه وارد کلاس شد و شروع به درس دادن کرد درس تموم شد و و بعد از آن کلاس نداشتم رفتم سمت اتاقم دوست نداشتم اونجا باشه.
اونجا بود وسایلمو جمع کردم و رفتم بیرون ساعت ۱ شب بود و من جایی جز صندلی راهروی اسلایدرین نداشتم که اومد پیشم و گفت معذرت میخوام میدونم یکم تند صحبت کردم حالا پاشو نمیتونی که تا صبح اینجا بمونی بعد یکی از چمدونام رو برداشت و برد مجبور شدم دوباره به اون اتاق برگردم....
اونجا بود وسایلمو جمع کردم و رفتم بیرون ساعت ۱ شب بود و من جایی جز صندلی راهروی اسلایدرین نداشتم که اومد پیشم و گفت معذرت میخوام میدونم یکم تند صحبت کردم حالا پاشو نمیتونی که تا صبح اینجا بمونی بعد یکی از چمدونام رو برداشت و برد مجبور شدم دوباره به اون اتاق برگردم....
۳.۲k
۱۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.