Part 17
عاشق پسر عموم شدم پارت17
امدم با پارت جدید🎉🎊
(فلش بک دو روز بعد)
امروز صبح رفتم شرکت کوک چند روزیه یه منشی جلف دیگه استخدام کرده و من بهش حس خوبی ندارم رفتم طرف دفترکارم که دیدم اون زنه داره با عشوه میره سمت اتاق کوک درحالی که چاک سینه هاش خیلی خوب معلوم بود عصبی شدم رفتم تو اتاقم اما 5 دقیقه گزشته بود اون نیومد بیرون که من رفتم اتاق کوک بدون در زدن باز کردن دیدم زنه در حالی که روی کوک خم شده بود داره به کوک نزدیک میشه که به بوستش و کوک داشت نگاش میکرد وین منو عصبی کرد
+کوکککککککک(داد)
_(متعجب برگشت طرف صدا) ا...ا.ت م..من
+خفه .....تو هرزه بیرون(داد)
_هی سرمن داد نزن (داد بلند)
؛هی تو چطو....
_بیروننن(داد)
؛چ..چشم(رفت و درو پشت سرش بست)
+الان داشتی چه غلطی می کردیییی(داد)
_(کوک پاشد اومد درست مقابل ا.ت وایساد)یه بار دیگه سر من داد بزنی اون زبونتو میبرم
+کوک اگ نمیومدم داشتی میبوسیدیش
_اتفاقی بود یک دفعه حواصم پرت شد
+واقعا اگ حواس من پرت بشه تو حق نداری سرم داد بزنی(نیشخند)
_(اومد نزدیک ا.ت توطو ری حرف میزد که فقط یه سانت با هم فاصله داشتن و نفساشون به صورت هم بر خورد میکرد)اگ حواست پرت بشه خودم حواستو به فا*ک میدم
+حالا میبینیم (عصبی از اتاق کوک اومد بیرون و رفت اتاقش که کوک پرده پنجره شیشه ای رو به روی اتقم رو کنار زد و بهم نگاه میکرد بهش توجه نکردم به فکر طلافی بودم
(پرش زمانی عصر)
+امیلی بهم گفت که داره میاد اینجا بخاطر همین رفتم فرود گا دنبالش از دور براش دست تکون دادم که با چمدونش اومد
*ا.تتتتتتت چطوریییی(زوق)
+امیلی سلام خوشحالم میبینمت خوش اومدی
*مرسی عشقم (زوق)
+میخوای بریم سئولو بهت نشون بدم(چشمک)
*عایییی دلم خیلییی میخواد بزن بریم
+پس بدو بریم(سوار ماشین شدیم و رفتیم یکم گشتیم بعد رفتیم یه کافه برا خودمون سفارش دادیم بعد خوردن رفتیم خرید)
*اه ا.ت همیشه دلم میخواست ببینم بازارای سئولو
+خب حاله دیدی اینجا همینطور که میبین
*اره اما ....یه سوال؟؟
+هوممم
*اینجا بار داره میدونی که من بدون بار نمیتونم
+خنگ معلومه که داره راستش منم دلم تنگ شده برا بار های پاریس به خصوص شراب های قرمز چند ساله اش ...امممم...عاللی بودن
*یادش بخیر چقد باهم میرفتیم بار و خوش میگزروندیم
+اوهممم..میخوام مس اونموقع ها مست کنم
*نظرت چیه بریم بار
+میدونی که هیچ و قت به بار نه نمیگم
*پس عالی ...حالا کدوم بار؟؟
+اونشو من پیدا میکنم معروف ترین بار کشور مون رو میشناسم(چشمک)
*همیشه غافلگیرم میکنی
(بهترین فرست برای تلافی جونگ کوک بود پس میدونستم عاقبت خوبی نداره اما بازم باید جواب کارشو پس بده یعنی چی به من میکع دوست دارم بعد میخواد بقیه رو ببوسه .....بعد پاشدیم باهم رفتیم خونه امیلی هم بزور بردم خونه پیش
خودم )
با ارفاق زیاد گذاشتم دلم براتون تنگ شده بود
شرطا کامنت :۴۰
لایک: ۷
امدم با پارت جدید🎉🎊
(فلش بک دو روز بعد)
امروز صبح رفتم شرکت کوک چند روزیه یه منشی جلف دیگه استخدام کرده و من بهش حس خوبی ندارم رفتم طرف دفترکارم که دیدم اون زنه داره با عشوه میره سمت اتاق کوک درحالی که چاک سینه هاش خیلی خوب معلوم بود عصبی شدم رفتم تو اتاقم اما 5 دقیقه گزشته بود اون نیومد بیرون که من رفتم اتاق کوک بدون در زدن باز کردن دیدم زنه در حالی که روی کوک خم شده بود داره به کوک نزدیک میشه که به بوستش و کوک داشت نگاش میکرد وین منو عصبی کرد
+کوکککککککک(داد)
_(متعجب برگشت طرف صدا) ا...ا.ت م..من
+خفه .....تو هرزه بیرون(داد)
_هی سرمن داد نزن (داد بلند)
؛هی تو چطو....
_بیروننن(داد)
؛چ..چشم(رفت و درو پشت سرش بست)
+الان داشتی چه غلطی می کردیییی(داد)
_(کوک پاشد اومد درست مقابل ا.ت وایساد)یه بار دیگه سر من داد بزنی اون زبونتو میبرم
+کوک اگ نمیومدم داشتی میبوسیدیش
_اتفاقی بود یک دفعه حواصم پرت شد
+واقعا اگ حواس من پرت بشه تو حق نداری سرم داد بزنی(نیشخند)
_(اومد نزدیک ا.ت توطو ری حرف میزد که فقط یه سانت با هم فاصله داشتن و نفساشون به صورت هم بر خورد میکرد)اگ حواست پرت بشه خودم حواستو به فا*ک میدم
+حالا میبینیم (عصبی از اتاق کوک اومد بیرون و رفت اتاقش که کوک پرده پنجره شیشه ای رو به روی اتقم رو کنار زد و بهم نگاه میکرد بهش توجه نکردم به فکر طلافی بودم
(پرش زمانی عصر)
+امیلی بهم گفت که داره میاد اینجا بخاطر همین رفتم فرود گا دنبالش از دور براش دست تکون دادم که با چمدونش اومد
*ا.تتتتتتت چطوریییی(زوق)
+امیلی سلام خوشحالم میبینمت خوش اومدی
*مرسی عشقم (زوق)
+میخوای بریم سئولو بهت نشون بدم(چشمک)
*عایییی دلم خیلییی میخواد بزن بریم
+پس بدو بریم(سوار ماشین شدیم و رفتیم یکم گشتیم بعد رفتیم یه کافه برا خودمون سفارش دادیم بعد خوردن رفتیم خرید)
*اه ا.ت همیشه دلم میخواست ببینم بازارای سئولو
+خب حاله دیدی اینجا همینطور که میبین
*اره اما ....یه سوال؟؟
+هوممم
*اینجا بار داره میدونی که من بدون بار نمیتونم
+خنگ معلومه که داره راستش منم دلم تنگ شده برا بار های پاریس به خصوص شراب های قرمز چند ساله اش ...امممم...عاللی بودن
*یادش بخیر چقد باهم میرفتیم بار و خوش میگزروندیم
+اوهممم..میخوام مس اونموقع ها مست کنم
*نظرت چیه بریم بار
+میدونی که هیچ و قت به بار نه نمیگم
*پس عالی ...حالا کدوم بار؟؟
+اونشو من پیدا میکنم معروف ترین بار کشور مون رو میشناسم(چشمک)
*همیشه غافلگیرم میکنی
(بهترین فرست برای تلافی جونگ کوک بود پس میدونستم عاقبت خوبی نداره اما بازم باید جواب کارشو پس بده یعنی چی به من میکع دوست دارم بعد میخواد بقیه رو ببوسه .....بعد پاشدیم باهم رفتیم خونه امیلی هم بزور بردم خونه پیش
خودم )
با ارفاق زیاد گذاشتم دلم براتون تنگ شده بود
شرطا کامنت :۴۰
لایک: ۷
۶.۷k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.