☆My deadly mafia☆
☆My deadly mafia☆
Part:10
ویو کوک
(بچه ها الان دیگه لوئیس اومده کره و اسمش کوک هست)
خیلی یه دنده بود زبون دراز هم بود ولی وقتی میدیدمش انگار یه گربه کوچولو جلومه😆
کوک:عه پس بزرگ شدی رئیس کوچولو!
برندا:بهت تذکر دادم منو کوچولو خطاب نکنی!
کوک:باشه باشه !بیرون میبینمت کوچولو ☺️
برندا:کوچولو خودتی !
ویو برندا
ازش هیچ خوشم نمیومد آخه من کجام کوچولوعه رفتم جلو اینه نه واقعا راس میگه کوچولوعم😂
رفتم بیرون پدرم داشت با مهمون ها خداحافظی میکرد
برندا:پدر من امشب میرم عمارت خودم اگه اتفاقی افتاد زنگم بزن
پ.ب:باشه
رفتم سمت عمارت وقتی میرفتم احساس میکردم یکی داره دنبالم میکنه
ماشین دادم نگهبان پارک کرد و رفتم داخل عمارت
برندا:اجوماااااااا
اجوما:عهه دخترم اومدی شام خوردی ؟
برندا:نه هنوز میشه یه چیزی برام درست کنید ممنون
اجوما :بله حتما آماده شد میگم براتون بیارن اتاقتون
برندا:باشه ممنون
راسی اجوما این چند روز که اومدم کسی سمت اتاقم نرفت؟
اجوما :نه فقط خدمتکار ها میرفتن اتاقو تمیز میکردن
برندا:باشه پس فردا راس ساعت 9 صبح همه ی خدمتکار ها اینجا جمع شن
اجوما :باشه چشم
رفتم بالا و لباس هامو دروردم و رفتم حمام یه دوش گرفتم اومدم بیرون لباس خواب پوشیدمو
خیلیییی ببخشید دیر شدددد
Part:10
ویو کوک
(بچه ها الان دیگه لوئیس اومده کره و اسمش کوک هست)
خیلی یه دنده بود زبون دراز هم بود ولی وقتی میدیدمش انگار یه گربه کوچولو جلومه😆
کوک:عه پس بزرگ شدی رئیس کوچولو!
برندا:بهت تذکر دادم منو کوچولو خطاب نکنی!
کوک:باشه باشه !بیرون میبینمت کوچولو ☺️
برندا:کوچولو خودتی !
ویو برندا
ازش هیچ خوشم نمیومد آخه من کجام کوچولوعه رفتم جلو اینه نه واقعا راس میگه کوچولوعم😂
رفتم بیرون پدرم داشت با مهمون ها خداحافظی میکرد
برندا:پدر من امشب میرم عمارت خودم اگه اتفاقی افتاد زنگم بزن
پ.ب:باشه
رفتم سمت عمارت وقتی میرفتم احساس میکردم یکی داره دنبالم میکنه
ماشین دادم نگهبان پارک کرد و رفتم داخل عمارت
برندا:اجوماااااااا
اجوما:عهه دخترم اومدی شام خوردی ؟
برندا:نه هنوز میشه یه چیزی برام درست کنید ممنون
اجوما :بله حتما آماده شد میگم براتون بیارن اتاقتون
برندا:باشه ممنون
راسی اجوما این چند روز که اومدم کسی سمت اتاقم نرفت؟
اجوما :نه فقط خدمتکار ها میرفتن اتاقو تمیز میکردن
برندا:باشه پس فردا راس ساعت 9 صبح همه ی خدمتکار ها اینجا جمع شن
اجوما :باشه چشم
رفتم بالا و لباس هامو دروردم و رفتم حمام یه دوش گرفتم اومدم بیرون لباس خواب پوشیدمو
خیلیییی ببخشید دیر شدددد
۱.۹k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.