خب لایک و کامنت نباشه پارت بعدنیست(مث آدم کام بزارید)
#هرزه_خانه_ارباب2
part: 2
در خونه باز کردم هرچی سعی کردم بسته نشد. ب عنم گرفتمش🗿
رفتم سمت سالن و اتاقم
ینی تو این 4ماه همه چی همینجور ریخت پاش بوده کسی جمع نکرده
واییی
هعی اون غذا کپک زده
واییی
نزدیک 2.3 ساعت فقط این طبیله رو جمع کردم
تصمیم گرفتم برم حموم
رفتم تو حموم لباسامو در اوردم و مشغول اواز خوندم شدم زیر دوش تو حس حال بودم
بعد حموم تموم شد و اومدم بیرون ک با ی چیزی مواجه شدم
اون مرده داشت دزدی میکرد منو دید
ی پوزخند زد و قدم ب قدم اومد نزدیک تر
دزد: هعی کوچولو خونت چیزی نداره ولی بدن خودت خوبه نمیخوای یکم حال بدی
اینجوری نمیکشمت و میتونی زنذگی کنی ...
ات:(درحالی که حولمو محکم گرفتم بودم سریع دویدم تو اتاقم درو قفل کردم و سعی کردم سریع لباس زپوشم
دزد: فک کردی میتونی در بری؟ ب راحتی درو باز میکنم(ضربه)
ات: دنبال گوشیم بودم و میخواستم زنگ بزنم
بعد چند تا بوق جواب داد
جیمین: چاگیا چیشده؟
ات: هق هق کنان جیمین کمکککک...
دزد:*دروباز کرد و گوشیو از ات گرفت قطع کرد
هعی کوچولو چرا لبلساتو پوشیدی الان دیگه نیازشون نداری
ات: گریههه ولم کنننن
دزد: محکم گرفتمت جایی نمیتونی بری
داشت دکمه های لباسمو باز میکرد
لباسم رو بدنم بود و نیمی شو پوشونده بود
تو اون لحضه فقط منتظر اونبودم ک بیاد
دزد: بیا نزدیک تر تا از لبای توت فرنگیتم لذت ببرم
ات: تقلا مردم جواب نمیداد فقط سعی کردم چشمامو ببندم و خودمو ب زمان بسپارم.
.......
part: 2
در خونه باز کردم هرچی سعی کردم بسته نشد. ب عنم گرفتمش🗿
رفتم سمت سالن و اتاقم
ینی تو این 4ماه همه چی همینجور ریخت پاش بوده کسی جمع نکرده
واییی
هعی اون غذا کپک زده
واییی
نزدیک 2.3 ساعت فقط این طبیله رو جمع کردم
تصمیم گرفتم برم حموم
رفتم تو حموم لباسامو در اوردم و مشغول اواز خوندم شدم زیر دوش تو حس حال بودم
بعد حموم تموم شد و اومدم بیرون ک با ی چیزی مواجه شدم
اون مرده داشت دزدی میکرد منو دید
ی پوزخند زد و قدم ب قدم اومد نزدیک تر
دزد: هعی کوچولو خونت چیزی نداره ولی بدن خودت خوبه نمیخوای یکم حال بدی
اینجوری نمیکشمت و میتونی زنذگی کنی ...
ات:(درحالی که حولمو محکم گرفتم بودم سریع دویدم تو اتاقم درو قفل کردم و سعی کردم سریع لباس زپوشم
دزد: فک کردی میتونی در بری؟ ب راحتی درو باز میکنم(ضربه)
ات: دنبال گوشیم بودم و میخواستم زنگ بزنم
بعد چند تا بوق جواب داد
جیمین: چاگیا چیشده؟
ات: هق هق کنان جیمین کمکککک...
دزد:*دروباز کرد و گوشیو از ات گرفت قطع کرد
هعی کوچولو چرا لبلساتو پوشیدی الان دیگه نیازشون نداری
ات: گریههه ولم کنننن
دزد: محکم گرفتمت جایی نمیتونی بری
داشت دکمه های لباسمو باز میکرد
لباسم رو بدنم بود و نیمی شو پوشونده بود
تو اون لحضه فقط منتظر اونبودم ک بیاد
دزد: بیا نزدیک تر تا از لبای توت فرنگیتم لذت ببرم
ات: تقلا مردم جواب نمیداد فقط سعی کردم چشمامو ببندم و خودمو ب زمان بسپارم.
.......
۲۴.۰k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.