پارت 5
تا اینکه :
مهسا با گریه : محمد اونو پیدا کن
محمد : باشه تو اروم باش من پیداش میکنم
ذهن محمد : نمیدونم چیکار کنم مهسا رو تنها بزارم برم دنبال اون اونو هم با خودم میبرم
محمد :مهسا پاشو بریم
مهسا: 😢میریم دنبال عسل
محمد :اره عزیزم میریم
ذهن مهسا :خیلی ترسیدم هنوزم اون ترس تو وجودمه اون دختر هنوز 18 سالشه اگه چیزیش بشه چی ما حتا پدر مادرم نداریم 😢😢خدایا کمکمون کن
محمد: عه تو که باز داری گریه میکنی
مهسا : 😢😢😢محمد اون 18 سالشه تازه
اگه چیزیش بشه چی
محمد: نترس پیداش میکنم
ذهن محمد :
هنوز نمیدونم چیکار کنم گوشیم زنگ خورد یه شماره ناشناس بود جواب دادم
محمد :الو بفرمایید
ناشناس :تو دوست عسلی
محمد با اعصبانیت : مرتیکه چیکار عسل کردی
مهسا :چی شده محمد محمد
ناشناس :چند تا مرد دیدم داشتن کتکش میزدن اگه من نبودم نمیرفتم جلو چاقو میزدنش
محمد :هی پسر کجایی الان ادرس بده
ناشناس کنار یه پارک بودن پا
مهسا با گریه : محمد اونو پیدا کن
محمد : باشه تو اروم باش من پیداش میکنم
ذهن محمد : نمیدونم چیکار کنم مهسا رو تنها بزارم برم دنبال اون اونو هم با خودم میبرم
محمد :مهسا پاشو بریم
مهسا: 😢میریم دنبال عسل
محمد :اره عزیزم میریم
ذهن مهسا :خیلی ترسیدم هنوزم اون ترس تو وجودمه اون دختر هنوز 18 سالشه اگه چیزیش بشه چی ما حتا پدر مادرم نداریم 😢😢خدایا کمکمون کن
محمد: عه تو که باز داری گریه میکنی
مهسا : 😢😢😢محمد اون 18 سالشه تازه
اگه چیزیش بشه چی
محمد: نترس پیداش میکنم
ذهن محمد :
هنوز نمیدونم چیکار کنم گوشیم زنگ خورد یه شماره ناشناس بود جواب دادم
محمد :الو بفرمایید
ناشناس :تو دوست عسلی
محمد با اعصبانیت : مرتیکه چیکار عسل کردی
مهسا :چی شده محمد محمد
ناشناس :چند تا مرد دیدم داشتن کتکش میزدن اگه من نبودم نمیرفتم جلو چاقو میزدنش
محمد :هی پسر کجایی الان ادرس بده
ناشناس کنار یه پارک بودن پا
۴.۱k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.