دختر خوانده ی هیولا پارت سی و هفتم
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت سی و هفتم•••
"شدو"
الیزابت- چرا چرا.. ولی کی میخواد بیاد مدرسه؟
سونیک- من به امی گفتم بیاد. ساعت ۹ بود دیگه آره؟؟
الیزابت- اومم.
بعد خمیازه کشید و از روی تخت بلند شد.
الیزابت- خب پیش به سوی درس و مدرسه.
- افرین دختر خوب! برو پایین با سیلور صبحونه بخور.
الیزابت- عامم باشه بابا.. و بعد رفت پایین.
سونیک- پفف-!
چرخیدم و نگاش کردم. از خنده داشت میترکید.
- چیه؟ چی خنده داره؟؟
سونیک- بابا شدو!
بعد بلند میزنه زیر خنده.
سونیک- واااای الانه که از خنده بمیرمم!
- کوفتت! فراموش نکن که خیلی دوست دارم عمو بشم. مخصوصا عموی بچه ی تو و امی.
اینو که گفتم خفه شد و چند ثانیه سکوت کرد.
سونیک- تا وقتی تو ازدواج نکنی به هیچ وجه!
بعد بهم نگاه میکنیم و هردو شروع میکنیم قهقهه زدن.
شیش پارت جدید امیدوارم دوست داشته باشین 🙃♥
•••پارت سی و هفتم•••
"شدو"
الیزابت- چرا چرا.. ولی کی میخواد بیاد مدرسه؟
سونیک- من به امی گفتم بیاد. ساعت ۹ بود دیگه آره؟؟
الیزابت- اومم.
بعد خمیازه کشید و از روی تخت بلند شد.
الیزابت- خب پیش به سوی درس و مدرسه.
- افرین دختر خوب! برو پایین با سیلور صبحونه بخور.
الیزابت- عامم باشه بابا.. و بعد رفت پایین.
سونیک- پفف-!
چرخیدم و نگاش کردم. از خنده داشت میترکید.
- چیه؟ چی خنده داره؟؟
سونیک- بابا شدو!
بعد بلند میزنه زیر خنده.
سونیک- واااای الانه که از خنده بمیرمم!
- کوفتت! فراموش نکن که خیلی دوست دارم عمو بشم. مخصوصا عموی بچه ی تو و امی.
اینو که گفتم خفه شد و چند ثانیه سکوت کرد.
سونیک- تا وقتی تو ازدواج نکنی به هیچ وجه!
بعد بهم نگاه میکنیم و هردو شروع میکنیم قهقهه زدن.
شیش پارت جدید امیدوارم دوست داشته باشین 🙃♥
۲.۷k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.