مافیای من پارت ۱۰
ویو نامجون
ردیابی کردم که یهو دیدم تو یه کارخونه متروکه هست اونجا چیکار میکنه رفتم دوربینای بیمارستانو دیدم که یهو دیدم جونگ سوک اومد مینسو رو بیهوش کرد و از پنجره فرار کرد سریع رفتم سراغ پرستار
نامجون : آهای کسی اینجا نیست (داد)
پرستار : آقا آروم باشین
نامجون : شما ها تو این بیمارستان چه غلطی میکنین که گذاشتین زن منو به این راحتی ببرن
پرستار : آقا گفتن که برادرشونن
نامجون : اگه بلایی سر زن من بیاد اینجا رو روسرتون خراب میکنم (داد)
ویو مینسو
چشمامو باز کردم که دیدم یه نفر اومد تو
جونگ سوک : به به کوچولو بیدار شدی
مینسو : عوضی از من چی میخوای
جونگ سوک : من تورو مال خودم میکنم
مینسو : نمیتونی چنین کاری کنی
جونگ سوک : بذار زنگ بزنم به عشقت
نامجون : دیدم گوشیم زنگ خورد جواب دادم
نامجون : بله ؟
جونگ سوک : به به دشمن قدیمی ببین عشقت پیش منه اگه میخوای زنده بمونه مدارک رو امشب ساعت ۱۱ بیار وگرنه باید با این کوچولو خداحافظی کنی
نامجون : باشه عوضی ولی اگه دستت بهش بخوره زندت نمیذارم
مینسو : اون عوضی رفت بیرون که دیدم ردیابم بوق میزنه
نامجون : مینسو صدای منو میشنوی
مینسو : آره نامجون توروخدا نجاتم بده
نامجون : نگران نباش عزیزم نجاتت میدم ببین من یه نقشه دارم که اگه همکاری کنی هم تو آزاد میشی و هم من مدارکم سالم میمونن
مینسو : چی ؟
نامجون : ببین من امشب مدارک رو میارم تو هم نگاه کن ببین اونا رو کجا میذاره بعد من میبرم سرشو تو حیاط گرم میکنم تو هم پرونده رو زیر لباست قایم کن و بیا بیرون منم تا دیدمت اسلحه رو تو مغزش خالی میکنم فهمیدی ؟
مینسو : آره فهمیدم
نامجون : خوبه پس امشب نقشه رو عملی میکنم
مینسو : باشه
نامجون : مواظب خودت باش
مینسو : تو هم همینطور
پرش زمانی به شب
ویو نامجون
مدارک رو برداشتم و با بادیگارد هام رفتیم سمت کارخونه رفتیم تو که دیدم برق یه جایی روشنه رفتم نزدیک تر که دیدم مینسو رو به صندلی بسته رفتم تو
جونگ سوک : عه پس اومدی
نامجون : آره
جونگ سوک : مدارک رو بده
نامجون : بیا
ویو مینسو
مدارک رو بهش داد که دیدم رفت و گذاشت تو اتاقش و بعد اومد بیرون
نامجون : بیا بریم تو حیاط کارت دارم
جونگ سوک : اومدم
مینسو : نمیخوای منو باز کنی ؟
نامجون : صبر کن اومدم
ویو مینسو
دستامو باز کرد و رفتن بیرون منم سریع رفتم تو اتاقش و همه جا رو گشتم که دیدم تو یکی از کشو ها گذاشته گذاشتم زیر لباسم و اومدم بیرون که یهو دیدم جونگ سوک رو سر نامجون اسلحه گذاشته دیدم یه چوب گوشه حیاط برش داشتم و زدم تو سرش که افتاد زمین
نامجون : جونگ سوک رو سرم اسلحه گذاشت که یهو دیدم افتاد البته مینسو با چوب زدش منم از فرصت استفاده کردم و اسلحه رو زدم تو پیشونیش که دیدم مینسو چشماشو بست و ...
ردیابی کردم که یهو دیدم تو یه کارخونه متروکه هست اونجا چیکار میکنه رفتم دوربینای بیمارستانو دیدم که یهو دیدم جونگ سوک اومد مینسو رو بیهوش کرد و از پنجره فرار کرد سریع رفتم سراغ پرستار
نامجون : آهای کسی اینجا نیست (داد)
پرستار : آقا آروم باشین
نامجون : شما ها تو این بیمارستان چه غلطی میکنین که گذاشتین زن منو به این راحتی ببرن
پرستار : آقا گفتن که برادرشونن
نامجون : اگه بلایی سر زن من بیاد اینجا رو روسرتون خراب میکنم (داد)
ویو مینسو
چشمامو باز کردم که دیدم یه نفر اومد تو
جونگ سوک : به به کوچولو بیدار شدی
مینسو : عوضی از من چی میخوای
جونگ سوک : من تورو مال خودم میکنم
مینسو : نمیتونی چنین کاری کنی
جونگ سوک : بذار زنگ بزنم به عشقت
نامجون : دیدم گوشیم زنگ خورد جواب دادم
نامجون : بله ؟
جونگ سوک : به به دشمن قدیمی ببین عشقت پیش منه اگه میخوای زنده بمونه مدارک رو امشب ساعت ۱۱ بیار وگرنه باید با این کوچولو خداحافظی کنی
نامجون : باشه عوضی ولی اگه دستت بهش بخوره زندت نمیذارم
مینسو : اون عوضی رفت بیرون که دیدم ردیابم بوق میزنه
نامجون : مینسو صدای منو میشنوی
مینسو : آره نامجون توروخدا نجاتم بده
نامجون : نگران نباش عزیزم نجاتت میدم ببین من یه نقشه دارم که اگه همکاری کنی هم تو آزاد میشی و هم من مدارکم سالم میمونن
مینسو : چی ؟
نامجون : ببین من امشب مدارک رو میارم تو هم نگاه کن ببین اونا رو کجا میذاره بعد من میبرم سرشو تو حیاط گرم میکنم تو هم پرونده رو زیر لباست قایم کن و بیا بیرون منم تا دیدمت اسلحه رو تو مغزش خالی میکنم فهمیدی ؟
مینسو : آره فهمیدم
نامجون : خوبه پس امشب نقشه رو عملی میکنم
مینسو : باشه
نامجون : مواظب خودت باش
مینسو : تو هم همینطور
پرش زمانی به شب
ویو نامجون
مدارک رو برداشتم و با بادیگارد هام رفتیم سمت کارخونه رفتیم تو که دیدم برق یه جایی روشنه رفتم نزدیک تر که دیدم مینسو رو به صندلی بسته رفتم تو
جونگ سوک : عه پس اومدی
نامجون : آره
جونگ سوک : مدارک رو بده
نامجون : بیا
ویو مینسو
مدارک رو بهش داد که دیدم رفت و گذاشت تو اتاقش و بعد اومد بیرون
نامجون : بیا بریم تو حیاط کارت دارم
جونگ سوک : اومدم
مینسو : نمیخوای منو باز کنی ؟
نامجون : صبر کن اومدم
ویو مینسو
دستامو باز کرد و رفتن بیرون منم سریع رفتم تو اتاقش و همه جا رو گشتم که دیدم تو یکی از کشو ها گذاشته گذاشتم زیر لباسم و اومدم بیرون که یهو دیدم جونگ سوک رو سر نامجون اسلحه گذاشته دیدم یه چوب گوشه حیاط برش داشتم و زدم تو سرش که افتاد زمین
نامجون : جونگ سوک رو سرم اسلحه گذاشت که یهو دیدم افتاد البته مینسو با چوب زدش منم از فرصت استفاده کردم و اسلحه رو زدم تو پیشونیش که دیدم مینسو چشماشو بست و ...
۷.۶k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.