*زندگی عاشقان *

*زندگی عاشقان *
زمان حال
همش تقصیر منه من باعث شدم اون بمیره و گریه میکرد
_ولی تو که نخاستی
+ولی من گفتم نمیهام باهم رابطه داشته باشیم
5ماه پیش
لیسا:میااا(از اورگلو)تو هنوز خوابی بعد من دارم از دیشب کار میکنم
میا:مگه من گفتم برو توی کاری که استعداد ندری
لیسا:اوهی من استعداد ندارم
میا :اره
بعد لیسا شروع کرد با بالش زدن به میا
میا:خب دیگه من میرم پایین ببینم صبحونه چی داریم لی لی ؟
لیسا :هرکی خابه قسش تو ابه
میا :هوفف😡
سرکار
لیسا که داشت پرونده هارو میبرد برای ارباب بزرگ (همه این طور صداش میزدن )
--------------------------------
مدیره :خب خوبه برو به تمام کارکنا بگو که جلسه داریم
لیسا :چشم قربان الان میگم
تو جلسه
خب بچه ها اول از همه ما یه کارکن جدید داریم به جای لیسا خانم و پست لیسا خانم به منشی منشی تغییر میکنه خب بچه ها با اقای جئون جونکوک اشنا بشید
تو ذهن لیسا (دارم منفجر میشم مگه چیکار کردمممم خدااا😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡)
عد لیسا
پارت بعدو در این شرایط میزارم
20 لایک همین